زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

به خانه بر میگردیم

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۱۲ ب.ظ

روزای عجیبی رو گذروندم. دلم شکست، از ته دل خندیدم، از یه سری چیزا متنفر شدم، دلتنگ شدم، جنگیدم، تلاش کردم، کارد به استخونم رسید و ساکت موندم، گله کردم، بغض کردم، شاد شدم، هدیه گرفتم... و خلاصه اینکه سه هفته ی پر تنش رو گذروندم. سه هفته ای که حداقل باعث شد چند کیلو کم کنم و یه شب از ساعت 2/30 تا 4/30 بیمارستان باشم.

گذشت

خدایا شکرت

+تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

++دعا کنید انتخابات خوبی رو بگذرونیم و فردی که لیاقت داره انتخاب شه... با وجودی که اصلا دلم نمیخواد رئیس جمهور دولت یازدهم رو بار دیگر توی این جایگاه ببینم!


+سعی کنید اگر میخواین کاری انجام بدین وقتی باشه که حامی داشته باشین... تنهایی هم میشه ولی حامی خیلی مهمه...

من روزی سه تا حامی داشتم

و الان تنها.

  • . زیزیگلو

دل پر

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۵۹ ق.ظ

اگر قدر دان زحماتت نباشن و از کارایی که کردی اطلاع نداشته باشن، بی خبر باشن، و زیر سوالت ببرن چیکار میکنی؟

  • . زیزیگلو

شهروند شیراز!

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۶:۰۴ ب.ظ

دو سه روز پیش توی گروهی به اسم" شهروند شیراز" اد شدم. حدس زدم که احتمالا یکی از مسئولین منو اد کرده به خاطر فلان برنامه. امروز بهش میگم جریانش چیه؟ میگه من نمیدونم! میگم شما مگه منو اد نکردین؟ میگه نه! میگم خب من الان اونجا چیکار میکنم؟ تازه یکی دو نفر دیگه رو هم اد کردم! میگه کجا رفتی دختر ببین کجایی :|

ستاد انتخاباتی یه نفره ظاهرا! 

  • . زیزیگلو

شعر و غزل چه داری؟ 13

شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۲۷ ق.ظ

قربان جهانی که در آن جنگ نباشد

مشت و لگد و سیلی و اوردنگ نباشد


از وحشت بمب اتم و توپ و مسلسل

پیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشد


باهم نستیزند سپیدان و سیاهان

دعوا سر نام و نسب و رنگ نباشد


در باغ وفا مرغ بد آواز نیابیم

در بزم صفا ساز بد آهنگ نباشد


افسار به دست دو سه گمراه نیفتد

ایام به کام دو سه الدنگ نباشد


مادون ز ستمکاری مافوق ننالد

از دست دلی سنگ دلی تنگ نباشد


هر مملکتی تا طلبد حق خودش را

محتاج به صد لشکر صد هنگ نباشد


ابولقاسم حالت

  • . زیزیگلو

ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟ 2

جمعه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ب.ظ

آخراش رسیدم. داشتن پته همو میریختن روی آب! من استرس گرفته بودم :))

@zizigolu_note

کانالی که نمیدونم تاریخ انقضاش کی هست...

  • . زیزیگلو

من ناپلئون، تو دزیره

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ

نشسته بودیم و در مورد آهنگ هایی که خیلی خوشمان می آمد و تکراری شده بودند و حالا گوشش دادنشان حالمان را بد میکرد صحبت میکردیم. رسیدیم به چاوشی، که توی یکی از آهنگ هایش میگوید " من ناپلئون تو دزیره..." گفت جدیدا دارم کتاب دزیره را میخوانم که گالیله نویسنده اش است. گفتم گالیله؟ گالیله مگر دانشمند نبود؟ کمی فکر کرد و گفت نه ببخشید، گابریل گارسیا مارکز! خندیدم! گفت ناپلئون بناپارت عاشق دختری به نام دزیره میشود. گفتم ناپلئون بناپارت، همانی که آمریکا را کشف کرد؟  باز کمی فکر کردم و گفتم کریستف کلمب کاشف آمریکا نبود؟!

+زده بود به سرمان نصف شبی.

  • . زیزیگلو

باغ ارم طوری

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۱ ق.ظ
این هفته خود به خود همه ی کلاسامون کنسل شد! و ما موندیم و این همه تعطیلی و کاسه چه کنم! گفتیم پاشیم بریم باغ ارم!  باغ ارم و نزدیک 400 تا عکس. هی میگم دوربین ندین دست بچه. من از لاکپشتا و ماهی گلیای توی برکه هم عکس انداختم. گفتم در حالی که از این گل بو میکشم هم ازم عکس بگیرین از جای جایش عکس داشته باشم. مثلا هم نمیگم که باغ ارم دو بار رفتم ولی باغ عفیف آباد نرفتم. مثلا نمیگم که حافظیه رفتم ولی سعدیه نرفتم. من همینم و دلم میخواد یه چیزاییو بگم و یه چیزاییو نگم. بعدم اونجا پر از خارجی بود. مژده از شلوار یکی از خارجیا خوشش اومد. شوخی شوخی گفتم میخوای برم ازش بپرسم از کجا خریده؟! و جدی جدی رفتیم که بپرسم :| در حال تعقیب و گریز بودیم که یه جا گیرش بندازیم! و در نهایت یه جا توی سایه دختره و شوهر نشستن و ما شکارشون کردیم.  میپرسم اهل کجایین؟ به فارسی میگه روسیه! به انگلیسی میپرسم فارسی بلدین صحبت کنید؟ به فارسی میگه کم...خیلی کم! به بچه ها میگم حواستون باشه چیزی نگین اینا یکم فارسی بلدن! به انگلیسی میپرسم دوستم از شلوارتون خوشش اومده، میخنده :)) میگم از کجا خریدینش؟ میگه راشا! یکم حرف زدیم و عکس انداختیم. موقع خداحافظی بهشون گفتیم بای. گفتن خداحافظ!
  • . زیزیگلو

سنگ.سگ. زنگ

چهارشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۵۰ ق.ظ

هوا تاریک بود. توی کوچه ی کنار خوابگاه بودیم.مژده دوید... همه دویدن دنبالش... یکی گفت سنگ... درحالی که میدویدم به الهه گفتم چی شده؟ گفت سگ دنبالمونه...و در حالی که پشت سرمو نگاه میکردم و چیزی نمیدیدم فقط میدویدم! وقتی رسیدیم همه از هم میپرسیدیم چی شده؟ و سمیه گفت مژده زنگ زده. زنگ خونه ی یکی از همسایه های خوابگاهو :|

یه بار سر راه خرید تا خوابگاه، زنگ خونه ی یکیو زد و ما همه فرار کردیم! یه خانومه دیدمون فحش داد!

یه بار زنگ خونه ی یکیو زد... نگاه کردیم دیدیم طرف رو پشت بوم نشسته داره ما رو میبینه!

من فقط یه بار (شما بخونید چند بار) توی دانشگاه اینکارو کردم. اونم فقط لامپ یکی از کلاسا رو خاموش کردم و در رفتم. تازه فکر میکردم دوربین مخفیا الکی ان و واسه ترسوندن ما نصب شدن. واسه همین بود هر روز واسشون دست تکون میدادم :|

هفته ی بعد ما سر همون کلاس بودیم. یه نفر اومد چراغا رو خاموش کرد!! سریع رفتم دم در کلاس ببینم کیه که انقدر همزاد منه! و خب طبیعتا در رفته بود!


  • . زیزیگلو

شعر و غزل چه داری؟ 11

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ

1. کلیک

2.جوابیه:


در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم
تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم»

زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت
یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم

رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند
رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم

شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند
زیر لب گفتم: «خوشم می‌آید از شعر فخیم»

موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز:
«با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم»

گفتی: «آخِر، شعر تلخی بود»؛ با یک پوزخند
گفتم: «اصلا شعر می‌فهمید؟»؛ گفتی: «بگذریم»

گفتمت: «یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست»
داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم

بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری
مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم
  • . زیزیگلو

ری به ری

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ق.ظ

ما توی گویشمون به روبه رو میگیم ری به ری

این تیمه که لباسش قرمزه یکیشون اسمش ری به ریه!

مسقره ها با این اسماشون!

حتما اسم داداششم "پشت سره" :دی


+شب نیمه ی ماه رجبه.بی منت دعا کنیم همو... که مقبول افتد ان شالله. دعاگو هستم

  • . زیزیگلو

این الرجبیون

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۳۲ ق.ظ
التماس دعا از همه خصوصا دوستان معتکف
بلکم این ذهن آشفته یکم سر و سامون بگیره

  • . زیزیگلو

merenj

سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ق.ظ

خواهر کوچولوی 9 ساله ی عزیزم که هر روز باید بهت بگم مشقاتو بنویس که شب بخوابی و هر شب تا ساعت 3 داریم با هم مشقاتو مینویسیم... که پیک نوروزیتو اورده بودی بالای سرم و خوابالو بهت جوابا رو میگفتم ، که هر شب میگی آجی میترسم برم دستشویی، باهام میای؟ که ذوق ذرت مکزیکی خریدن امروزو توی چشمات دیدم، که انقدر با محبتی که دستبندی رو که دوست داشتی دادی به آبجیت! که انقدر خوبی که برای دوستم دستبند ساختی دادی به داداشش! که انقدر ماهی که هرشب مسواک میزنی و انقدر لجبازی که عین خودمی و اون چیزی که میخوای باید حتما بشه و گزینه ی دیگه ای وجود نداره! مثل همین چند روز که پاتو کردی توی یه کفش که باید برم اعتکاف و مامان و بابا زبونشون پشم دراورد که نمیتونی نمیکشی تنهایی و هرچی بهت گفتن قانع نشدی و امشب رفتی! حالا کی بیاد به من بگه آجی شب بیا کنارم بخواب که صب که همه میرن مدرسه من تنها خواب نباشم... کیه که عین چسب بهم بچسبه بگه کولیم بده... که از لولای در بره بالا و تا از اونجا رد میشی تلپی بپره روت!
که بهت گفتم اگه رفتی ممکنه پدرت در بیاد ولی اگر اومدی بابا پدرتو در میاره! بس که گفت نرو ولی رفتی!خندیدی و گفتی میمونم لااقل میام خاطره هاشو واسه بابا تعریف میکنم! :دی
چه کنم با این سه روز ندیدن تو؟!

+لا حول و لا قوه الا بالله گویان پست را ترک کنید!

++کوچولو که بود یه بار برنج میخواست به مامانم گفته بود مرنج (merenj). یه مدت همه مرنج صداش میزدن!

  • . زیزیگلو

شعر و غزل چه داری؟ 12

شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۱۷ ب.ظ

کاش میشد زندگی تکرار داشت 

لااقل تکرار را یکبار داشت 


ساعتم برعکس میچرخید و من 

برتنم میشد گشاد این پیرهن 


آن دبستان ،کودکی ،سرمشق آب 

پای مادر هم برایم جای خواب 


خود برون میکردم از دلواپسی 

دل نمیدادم به دست هر کسی 

 

عمر هستی ، خوب و بد ، بسیار نیست 

حیف هرگز قابل تکرار نیست ...


  • . زیزیگلو

کی اینو گذاشته این توووووو؟

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۰۴ ب.ظ
اگر خواهر کوچولویتان یک روز یک سوسک پلاستیکی بخرد و قبل از اینکه شما بروید حمام در دمپاییتان جا سازی کند و شما پایتان را روی یک چیز سیاه بگذارید و به یک سوسک برخورد کنید چه خواهید کرد؟ :|
  • . زیزیگلو

ای باعث لرزیدن قلبم حرم تو

چهارشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۳۳ ب.ظ

خواهرمون طوری زلزله س که وقتی امروز ساعت 10:30 رسید اد همون موقع زلزله اومد :دی


لرزید، دیار ملکوتی رضا جان

آسوده خیالیم ولی دل نگران است


بر ملک خراسان نرسد هیچ گزندی

زیرا حرمت امن ترین جای جهان است


****


امروز که از لرزش این خاک رمیدم

کاشانه به تنگ آمد و از لانه پریدم


ای باعث لرزیدن قلبم حرم تو

از زلزله تا صحن تو با اشک دویدم

  • . زیزیگلو

اون لحظه ای که قرآنو میبوسی و میری...

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۸ ب.ظ

دل من پشت سرت کاسه ی آبی شد و ریخت!

  • . زیزیگلو

شعر و غزل چه داری؟ 10

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۱۳ ب.ظ

از چاله بیرون میزدم تا چاه

راهِ فرار از خویشتن باشد... 


ای تف به هرچه دل... 

همان بهتر،

آدم فقط چشم و دهن باشد...! 


علیرضا آذر

  • . زیزیگلو

معیارهای همسر آینده!

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۱ ب.ظ

مردی که نتونه قولنج بشکونه که مرد زندگی نیس!


+مثلا بگه معیار های همسر آینده از نظر شما چیه؟ بعد تو روت نشه بگی سیکس پک داشته باشه :|

  • . زیزیگلو

سیزدهتون بدر

يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ب.ظ

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

(شهریار)

  • . زیزیگلو

شب آرزوها

پنجشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ب.ظ

امشب به مناسبت شب اولین جمعه ماه رجب لیله الرغایب هست...

خیلی خیلی التماس دعا

تا میتونید دعا کنید... خدا بزرگه و هرچیزی رو میتونه واستون انجام بده... به دعاهای کوچیک بسنده نکنید...بزرررگ بزررررگ دعا کنید!

و ایضا التماس دعای فرج


بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...

  • . زیزیگلو