سایه ات از سر ما کم نشود #حضرت_یار
+من پریدم
-کجا
+تو بغل آقامون!
انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد
ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن!
و اینگونه بود که خدا ما رو انداخت تو بغل یک عدد رضا :)
+من پریدم
-کجا
+تو بغل آقامون!
انکحت و زوجت دلم عاقد و شاهد
ای عشق شدم من به تو محرم بغلم کن!
و اینگونه بود که خدا ما رو انداخت تو بغل یک عدد رضا :)
فوتبالی نیستم. بازی امروزو هم ندیدم. استقلال پرسپولیسی هم نیستم. حتی نمیدونم پرسپولیس با کدوم تیم بازی داشت. ولی وقتی شنیدم پرسپولیس برد خوشحال شدم
از بچگی درسته که استقلال پرسپولیسی نبودم ولی استقلالو هیچوقت دوست نداشتم. و حتی نمیدونم بازیکناش کیان ؛)
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن میشود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد
هوایت بدجور مرا درگیر کرده. نفس گیر شده هوای اینجا. دلم بال زدن در صحن و سرایت را هوس کرده. نشستن روبه روی ضریح قشنگ طلایی ات، روبه روی پنجره فولادت و هی هوای کنارت بودن را نفس کشیدن
این حجم از بی تابی ام را پر کن
و چرا طبیعی نیست این حجم از دلتنگی برای تو و خواهرت. که این روز ها دلم میل بودن کنار شماها را دارد. میل همانند پارسال همین موقع، قم را، و دو سال پیش همین موقع مشهد را.
من دلتنگی را تاب ندارم. یعنی راستش را بخواهی اصلا اصلا تاب ندارم.
+خواب دیدم توی یکی از صحن هایم، چشمم افتاد به ضریح اشک امانم نمیداد! باورم نمیشد روبه روی گنبد قشنگت ایستاده ام! نمیدانم ماجرای آن برکه ی کوچک با آب خنک و زلال توی آن صحن چه بود... و چرا ما آب بازی کردیم...