زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

شعر و غزل چه داری؟ 11

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۰۰ ق.ظ

1. کلیک

2.جوابیه:


در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیم
تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم»

زل زدی در آینه، دیدم، به جا آوردمت
یادم آمدم روزگاری را که رفتی با نسیم

رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند
رادیو، اشعار نابی خواند از تو در قدیم

شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند
زیر لب گفتم: «خوشم می‌آید از شعر فخیم»

موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز:
«با تشکر از شما، راننده‌ی خوب و فهیم»

گفتی: «آخِر، شعر تلخی بود»؛ با یک پوزخند
گفتم: «اصلا شعر می‌فهمید؟»؛ گفتی: «بگذریم»

گفتمت: «یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست»
داشت کم کم حال و احوال منم می‌شد وخیم

بعد از آن روزی که دیدم من، تو را در شهر ری
مانده‌ام من منتظر، هر عصر در عبدالعظیم
  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۲)

ببین زی زی جان،به ارواح جدم،شعر وغزل ندارم:/:)
پاسخ:
=))
  • قالب بلاگ رضا
  • :)
    پاسخ:
    :|
    واقعا چه داری؟ :))
    پاسخ:
    ما فقط شعرو غزل داریم غذا مذا خبری نیس!
    من هر وقن عنوانتون رو میبینم گرسنه م میشه! دلیلشم اصلا نمیفهمم :))
    پاسخ:
    درسته تغذیه میخونم ولی نه آشپزم نه بیرون بر دارم :دی
    ایراد منطقی داره
    توی شعر قبلی عشقش قدیمی بود
    توی این شعرشروع عشقش دیدار قبل بود
    دوم اینکه اگه رادیوی ماشین رو باز کرده پس نگاه از توی آینه دیگه نمی تونه داشته باشه چون اینبار لابد جلو نشسته
    اگه هم رادیوی گوشی بوده چون هدفری باید بزنه و ضایعست روی گوش نذاره نمیزنه
    مگراینکه صوت ضبط شده ای 
    پیام صوتی تلگرامی
    یا از این چیزا باشه 
    اما ایندفعه زمان مکالمه درست تر بود کمتر بود و بعد از سمت چپ فرصت کافی برای این همه اطلاعات رد و بدل شده بود

    نکته آخر 
    شاعر شعر قبلی بیکار نبود و شعرش می تونست واقعی تر باشه چون بروز آنی احساس بود
    این بارشعر از روی بیکاری بوده
    معلومه منم هر روز برم گوشه خیابون بشینم تو ماشین و هیزل بزنم به ملت شاعر می شم
    پاسخ:
    راننده رادیو رو ظاهرا روشن کرده. و فکر میکنم این شعر دومی و این خانمه عقب نشسته بوده که راننده وقتی توی آینه نگاه میکنه اونو میبینه.
    اره یه جورایی مثل اینکه نفر دوم در زمان دیدار بعد از مدت ها عاشق شده و یا اینکه به هر دلیلی همدیگه رو ندیدن و بعد از مدت ها که هم رو میبینن خیلی مشتاقانه هس دیدارشون ولی به روی خودشون نمیارن!
    حالا این شاعر دومیه یه نفر بوده که به هر حال میخواسته یه جوابیه بنویسه! ولی من خوندم خوشم اومد :دی
  • پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • قشنگ بود
    پاسخ:
    :)

    کسی تجربه دار ک این انتظارها سرانجامش چی میشه؟بیاید و به ما نیز بگوید از نظرم جسارت همراه با حیا در چنین مواقعی لازم الوجوب هست.

    ای

    پاسخ:
    ظاهرا اینا به روی خودشون نیاوردن که همو دوس دارن
    خب در نتیجه فکر نمیکنم نتیجه ای راشته باشه و وصال یوخ :|
    میدونی ما به این سبک شعر چی میگیم؟
    میگیم مقوا. 
    :d
    پاسخ:
    مقوا؟!
    جدی میگین یا این دروغه که میگین راسته؟!
    نه جدی که خب غزله. ولی به شوخی بهش میگیم مقوا!
    مقوا همونی که فراستی در مورد فیلما میگه. 
    کم ارزش. چیپ. سَبُک 
    پاسخ:
    از چیپ خوشم اومد
    کلمه ی باکلاسیه :دی
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • آخی...
    پاسخ:
    :)

    دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم

    سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

    دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید

    هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت

    ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه

    زان پیش که گویند که از دار فنا رفت




    با اجازه هر دو شعر رو کپی کردم:*
    پاسخ:
    مال خودت اصلا :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی