زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

این داستان: بچه ی اژدها

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ

من الان نشسته م توی کتابخونه ی خوابگاه و در حال پست گذاری ام...چرا اینجام؟ چون فردا 3 تا امتحان دارم.... چرا توی اتاق خودم که همیشه تنهام و فقط دوشب بچه ها میان نیستم؟ چون امشب یکی از اون دو شبه! چرا من با اینهمه امتحان و درسی که دارم نشستم و دارم پست میذارم؟ چون صدای جیغ شنیدم! چندین جیغ ممتد و پشت سر هم که طبیعی نبودن و خیلی غیر طبیعی بودن... یه نفر پاشد که ببینه چی شده، گفتم چی شده و گفت دارن ادا در میارن...جدای از همه ی جیغو دادای الکی بچه ها این جیغا با بقیه ی جیغا فرق داشت...از ته دل بود ...طوری که دلم هری ریخت...

یکم بعد رفتم و توی یکی از سوئیتای طبقه  ی دوم با یکی از بچه ها کار داشتم که دوستاش گفتن نیست... پرسیدم کجاس و گفتن همونجا که عقرب پیدا شده...و فرمودن پایینه فک کنم... و من با تعجب گفتم عقرب؟؟؟

رفتم که برم توی پارکینگ و اومدم از طبقه ی اول رد شم که یهو هم اتاقیم صدام زد و گفت مهسا! صدای جیغ و دادای ما رو نشنیدی؟ عقرب پیدا شده ... و من رفتم و دیدم بله! توی اتاقم ...دقی قن از بین این همه اتاق و سوئیت توی اتاق من پیدا شده! حالا هی بچه ها قبلا به شوخی و مسخره میگفتن که بالاخره یه روزی توی اتاق تو اژدها پیدا میشه! ولی خب عقربو دیگه فکر نمیکردم!
رفتم تو و یکی از بچه ها گفت مهسا! دیدی گفتم اژدها تو اتاقت یه روز پیدا میشه؟ حالا این بچه ی همون اژدهاعه س!
(حالا چرا قرار بود یه روزی توی اتاق من اژدها پیدا بشه؟ چون انواع و اقسام موجودات ریز و درشت پیدا شده، اعم از مورچه های بزرگ...موش توی دیوار، چندتایی جیرجیرک،کک، اون حشره درازای سفید که زیر موکت بودن و یه چیزای دیگه که فقط دیدمشون و اسمشونو نمیدونم!)

+یکی میگه: شاید خدا خواسته تو بیای توی کتابخونه و توی اتاقت نباشی...

+من یدونه از همینا رو چند روز پیش توی پارکینگ کشتم...نشسته بودم و داشتم اتفاقا همین درس رو میخوندم و اتفاقا عین یه همچین شبی بود! یه همچین روزی... پامو اوردم بالا زدم به میز پینگ پنگ و مشغول درس خوندن شدم که یکم بعدش یه چیز سیاه از زیر پام رد شد... یه چیزی بود که نمیدونم بگم دقیقا چی بود...شبیه رتیل بود ولی یه دم مشکی داشت که عین عقرب رو به بالا بود... خیلی هم تند حرکت میکرد...منم زدم کشتمش :/ حالا فک کنم باباشو فرستاده بود :|

+عکس هم ازش دارما... گوشیم پره آپلود نمیشه...

32گیگ پره! 16گیگ حافظه داخلی...16 گیگ مموری!

+هرموقع هم که ما امتحان فیزیولوژی داریم باید سر و کلشون پیدا شه!


+پ.ن: الان ساعت 1:06نصف شب! اومدم برم بالا توی کتابخونه...دیوم به چیزی داره جلوتر از خودم میدوئه و میاد سمتم! نگا میکنم میبینم مارمولکه! د عاخه این شب امتحانی چتون شده موجودات محترم؟! بیاین با هم مذاکره کنیم خب!

+کلی با جارو و کفش به دست باهاش سلفی گرفتیم بعد افتادیم دنبالش :|

سرپرست اومده میگه سروصداتون کل خوابگاهو برداشته این نصف شبی...

نظرات  (۱۴)

چجوری قبل از اینکه فرار کنید کشتیدش؟!!!! ://// خوابگاه عحب جای وحشتناکیه :///
پاسخ:
شما میتونید در حال فرار چیزی رو بکشید؟! :|
حیفت نیومد عقربو کشتی!!!
پاسخ:
نه به واقع چون واسه اولین بار بود گونه ای ازین موجود میکشتم واسم جذاب بود!

نصفه شبی ، چه داستانی ؟؟؟

یادم باشه برو بچ راز بقا رو بفرستم بیان از خوابگاه شما و بخصوص سوییت شخص شخیص شما مستند تهیه کنن!!!!


ایـــــــــــــــــــــــــــیش !!!  حالا من خوابم نمی بره ! موهامم که رو صورتم می خوره فکر میکنم ، جوونوره داره راه میره !!!!!!


کاش نمی خوندم.

:(((

پاسخ:
آخی...
اصلا حواسم به این کامنتت نبود...فکر میکردم خصوصیه!
حالا ازین به بعد اینجا میزارم جوابتو :)
سلام
احتمالا حشرات فهمیدن شما آدم به شدت شجاعی هستین اینه که میان اتاق شما
و گرنه دیدن عقرب سیاه رو مگه میشه دید و کاری جز جیغ کشیدن انجام داد؟
ان شالله امتحانا رو هم به خوبی پشت سر بذارین

یاعلی
پاسخ:
سلام
من با اینکه میکشمشون ولی همزمان با کشتنشون جیغ میزنم :|
امشب یه خرمگس اومده بود اتاقمون و هر کاری می کردیم نمی رفت بیرون .خیلی پر رو بود .بالاخره بعد از تلاش های بسیار، از اتاق به سوییت منتقلش کردیم تا شب را مهمون یه اتاقه دیگه باشه.
پاسخ:
لامپ اتاقو خاموش میکردین...خودش به جای روشن هدایت میشد
فکر کنم شبای امتحان استرس ما به جک و جونورا هم منتقل میشه بی خوابی میزنه سرشون :)
پاسخ:
دیشب این رسما بهمون ثابت شد!
ما که خوابگامون هیچی نداره:/
خودمون یه جوجه تیغی پیدا کردیم اوردیمش اتاق داریم اموزشش میدیدم.اسمش جسی هست
نمیدونم چرا هنوز نمیتونه صحبت کنه؟!شاید یادگیری فارسی یکم سخت باشه
پاسخ:
آلمانی رو امتحان کنید...زود جواب میده
موووششش! من بودم دیگه توی اون اتاق پامو نمیزاشتم 
ی سوال مگه اتاقتون رو شما مرتب نمیکنید ک جک و جونور داره
خدا بهت رحم کرد ی صدقه میدادی
پاسخ:
تازه سال پیش همین موقع یه موش از توی دیوار پرید پرون و شروع کرد به دور پای من دور خوردن! 
  • نیلوفر قاسمی
  • من خیلی نگرانتم :)
    چقدر وحشتناکه واقعاً
    پاسخ:
    من زندگی مسالمت آمیز دارم باهاشون :|
  • فاطمه (خودکار بیک)
  • شاید خوابگاهتون قبلا موزه ی حشرات و خزندگانی چیزی بوده :|
    پاسخ:
    یحتمل!
    وای مراقب عقربا باش...کاش یه سم پاشی چیزی برای حشرات موذی می کردن...
    شهری که درس میخونی گرمسیره؟
    پاسخ:
    شیراز جنوب میشه دیگه؟!
    یاد سکانس درّه حشراتِ فیلم کینگ کُنگ افتادم :/
    پاسخ:
    شاید ندیدمش :|
  • زینـب خــآنم
  • واااااااااااااای دمت گرم
    ک کُشتیش
    عقـــــــرب ؟؟  : |
    بگین ی سمپاشی درست ُ درمون بکنن خوابگاهتون ُ

    پاسخ:
    هر تابستون خوابگاه سمپاشی میشه و وقتی میایم با جنازه ی کلی سوسک مرده مواجه میشیم! ولی بازم یه مدت بعدش کلی جک و جونور میاد! واسه ی همین پروسه ی سمپاشی هر تابستون تکرار میشه
    احتمالا رطوبت اتاقت بالاست بخاطر اون پشره زیاد داره :)
    پاسخ:
    اتفاقا اتاقم خیلی سرده... یعنی همیشه سرده ... ولی برعکس اتاق بغلی همیشه گرمه... و همیشه سر روشن کردن شوفاژ با روشن کردن کولر به خاطر این موضوع بحث داریم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی