به خانه برمیگردیم
سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ق.ظ
چشمامو بسته بودم و فقط به ماجراهای خنده داری که داشت با لهجه واسه ی راننده تعریف میکرد گوش میدادم
+ آقای شوفر
خوشیم از وقتی شروع میشه که میشینم توی اتوبوسی که قراره 12 ساعت بعد توی شهرمون باشه ... و اون حرف زدنای با لهجه و گویش خودمون و من هی گوش دادن به حرفاشون و هی تو دلم ذوق کرد!
شارژم یه درصد بود تا تو گروه واسه دوستام نوشتم "رسیدم" گوشیم خاموش شد
پی ام دومم نرفت!
خونمو Hشده!
هی بین Hو 3Gدر نوسانه!
قبلا Eبود!
+بوی خونه میاد... :)
- ۹۴/۱۰/۰۸