زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

من زندانی ام!

شنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ق.ظ

دیدم تنهایی دیگه خیلی داره بهم فشار میاره و یکم دیگه اگه بمونم تو خوابگاه خل میشم، با یکی از بچه ها که نامزدش فسایی هماهنگ کردم بریم فسا، منم برم خونه ی یکی از دوستای فسایی

تو راه در کیفمو باز کردم دیدم کیف پولم باهام نیست!دوستم حساب کرد

آزمون و مصاحبه ی بسیج رو هم هماهنگ کردیم فسا دادم.

به دوستم میگم میخوام برم خوابگاه...6 تومن بده! میگه یادته چقد گفتم باید بیای خونمون و میگفتی نه! حالا پول بهت نمیدم ببینم چجوری میخوای بری!

خلاصه اینکه بهم پول نمیده و من تا یکشنبه صبح که میخواد بره دانشگاه، زندانیشم!

فعلا خونه ی سادات مهمونم :)


+قلم بانو جان، کیفمو عوض کردم! کارتم توی اون یکی کیفم بود! وگرنه حرفت یادمه!

  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۰)

  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام

    زندانی محبت!!!
    پاسخ:
    علیکمسلام!!
    سلام زی زی جانم...
    :)
    دیگه با قسمت نمیشه کاری کرد.  من برای اینکه وقتی کیف عوض می کنم، یادم باشه محتویاتش رو کامل بردارم، یک جعبه گذاشتم، کیفم رو همیشه تو اون جعبه خالی می کنم، وقتی می خوام وسیله هم بردارم و بریزم تو کیف، بازم از تو جعبه می ریزم. اینجوری دیگه چیزی تو جیب ها جا نمی مونه.
    پس الان دقیقا دوتا چیز جا گذاشتی، هم کیف پولت و هم جا کارتی...
    نکنه عاشق شدی که اینقده چیز میز جا می ذاری تو؟!
    خخخخخخخخخخ
    حالا مصاحبه چطور بود؟!
    پاسخ:
    سلام
    شاید قسمت بوده!
    جعبه فکر خوبیه...یادم باشه!
    آره هردوشونو جا گذاشتم و حالا آی هو نو مانی!
    :))))) من عاشق رهبرم!!

    خیلی حرف زدم تو مصاحبه! جواب کامنت پاکباخته رو بخون :)
    خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
     خدا مارو هم از این زندانیا بکن
    والا
    همش که نباید دعا کرد همه زندانیا آزاد بشن
    پاسخ:
    :)))))
    از این دید ننگریسته بودم!
    من خواستگاریم رو پس میگیرم :/
    پاسخ:
    :))))
    ایندفعه چرا؟؟!
    آخی این ناشناس ول کن شد
    خوبه فهمیدی زی زی خیلی سرتر از جناب عالیه و به درد هم نمیخورین والا
    پاسخ:
    مهندس جان این چندمین باره که داره میگه خواستگاریمو پس میگیرم! هر بارم به یه دلیلی!
    ناشناس در جواب مهندس بهشت عرض می نماید:  زرشک !

    اما در جواب زی زی جان خودم ذکر این نکته بسنده می کند که ناشناس دوست نداره همسر آینده اش زیاد این ور اون ور بره و البته درست هم نیست برای یه دختر مجرد این کارها

    +نیای بگی دوستم آدم خوبی بود و خانوادش خیلی خوب بودن و اینا...
    هیچ کسی شک که شما عاقل تر از اونی هستی که با هر کسی دوست بشی....
    بحث روی کلیت ماجراست
    پاسخ:
    من جان شما نیستم و جان مامان و بابامم!
    خیلیا خیلی چیزا دوس ندارن، خب حالا منظور؟!
    و دوباره یاد آور میشم که بیچاره از خانومتون!!

    +میام میگم که دوستم اینا خیلیم خانواده ی خوبی بودن و نبایدم
     به عقلم شک کنید و دلم میخواد اصن!
    *شک نداره
    پاسخ:
    هوم...
    فک کردم بهتره ناشناس نظر بذارم  که بهتر حواب بده
    فک کردم در قالب طنز باشه ک راحت تر هضمش بکنی
    گفتم ناشناس با شم تا رابطه ی بینمون خراب نشه
    هدفم این بود که وقت بذارم تا تو اشتباهات منو تکرار نکنی
    ما دخترا خیلی مظلومیم ! برای اشتباهاتمون هیچ راه برگشتی نیست

    اشتباهات کوچیک یهو یه دردسر بزرگ می سازن

    یهو دیگه نمیشه جمعش کرد

    بدیش اینه که خود آدم فک میکنه داره درست میره این خیلی بده
    وقتی که نفمی داری اشتباه میری گاهی اوقات از خود اشتباه رفتنم بدتره

    پسرا آزادن تو اشتباه کردن چون قوی ترن و چون جامعه یه جور دیگه پشتشونه ولی دخترا نه، باید همیشه مواظب باشن

    ناشناس داشت سعی میکرد کمک کنه ولی دلش رو شکستی!
    و دیگه وقتی که بیای نظر های وبت رو چک کنی نمیبینیش
    پاسخ:
    :)
    دیدی من پیروز شدم و حرصت درومد؟!
    ببخشید ناشناس جان
    شما احیانا از عهد قاجار اومدین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    یاش شایدم ممال دوران صفویه هستین؟؟؟؟؟؟
    دیه الان دختر آزاد هر جا دوس داره تنها بره
    این حرفا هم معنی نداره
    یه ذره روی افکارت کار کن عزیزم یه ذره آپ دیت باش
    پاسخ:
    البته با هماهنگی میرم
    دوستم رو هم میشناختم که هم خودش خوب بود هم خانواده ش
    ولی ول نیستم...
    کامنتدونیووووو...
    بله برونه؟! :)))))))))
    مهندس داره به عنوان مادر عروس اینجا عمل میکنه =)))

    +حالا چقدر موندی زیزی جون؟ خوش گذشت!؟
    پاسخ:
    مهندس بهشت ... عاشق حرص خوردنا و حرص دادناشم...عشق منه اصن!!

    2 روز و نصفی!
    عالی بود! مخصوصا شب آخر! حوصله نداشتم بنویسم ولی بدون مجلس خواستگاری بود! منم بی خبر...کلی خندیدیم :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی