زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

کیلی لی لی لی :)

يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۰۳ ب.ظ

نترسین،عروسی خودم نیست!! :)))


+دیشب عروسی پسر همسایمون بود،همین بغلیه سمت چپ! ماشینشونو گذاشتن تو حیاط ما

یعنی خونمون شناسایی بشه جاشو عوض میکنم،وبمم نابود میکنم!


+اومدم یه سرک کشیدم از پنجره ی ماشین داخلشو دید زدم،چه چیزا که ندیدم! بقیه شون بماند ولی رانی و چای سبز و نوشابه ی انرژی زا از همه ش جالب تر بود! هی میگم اینا از صب هزار جا رفتن چرا خسته نشدن! 


+یکی از زجر کشیدن های دنیا چیست؟

دوغ خوردن با نی!

دروشو باز کن بده بالا! دیگه نی چه صیغه ایه؟!

مجبور شدیم حالت شیک و مجلسی خود را حفظ کرده و رسما دهن خود را سرویس نموده و دوغ را با نی خوردیم! 

عروسی بود...!


+یعنی جوری رقصیدن که مجردا همه دلشون هوس کرد، متاهلا رو هم یاد گذشته و خودشون انداختن!


+ساعت 11 و خورده ای بود و آخرای مجلس توی تالار.ما اومدیم خونه.بعد اینا همه یهویی ساعت 2 و خورده ای نصف شب مرد و زن ریختن توی خونه ی داماد و بزن و برقص که به واسطه ی هجوم ناگهانی نتمون قطع شد!

حالا موندم 11و خورده ای تا 2 و خورده ای تینا دقیقا کجا بودن و چیکار میکردن!

  • . زیزیگلو

نظرات  (۳)

سلام
مبارک باشه.
البته معمولا شب عروسی، یا می رن خونه خود عروس یا خونه مادر عروس. دیگه نشنیده بودم بریزن خونه پدری داماد!
ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشوند.
پاسخ:
سلام
ممنون :)
اینجا میریزن خونه ی پدری داماد :)
سلام
وا میرن خونه پدر داماد دیگه
مام رسممون اینجوریه
بعد تالار میرن خونه عروس از خونه درش میارن
زیر قرآن و از پدرو مادر خدافظی و گریه و اینا
بعد میرن خونه پدری داماد میزنن میرقصن
بعد میرن خونه عروس و داماد
اووووووووووووووووووووووووووووو
چقدم خوج میگذره
پاسخ:
آره آفرین همینجوریه!
انقد بدم میاد عروس گریه میکنه...
ولی خودم به نظرم گریه م بگیره!
من هیچوقت جلوی جمع گریه نمیکنم ولی یکی از بدترین لحظه هایی که دست خودمم نیست و اشکم سرازیر میشه لحظه ی خداحافظیه
از خواهر، از مادر، از لحظه ی آخری که با معاونمون توی مدرسه ی قبلی خداحافظی کردم و ...
من که هنگام خدافظی از مدرسه داشتم بال درمیاوردم
گریه کوجا بود
اما مطمئنم من اون روز گریه میکنم
میگی منم کسی بودم که جلو کسی گریه نمیکردم
ولی واس فوت بابا جون جلو همه گریه کردم غریبه و آشنا

پاسخ:
اون گریه که اصن دست خودت نبوده و غیر قابل کنترل...
ایشالا هیچوقت همچین گریه هایی نباشه،هیچوقت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی