کیلی لی لی لی :)
نترسین،عروسی خودم نیست!! :)))
+دیشب عروسی پسر همسایمون بود،همین بغلیه سمت چپ! ماشینشونو گذاشتن تو حیاط ما
یعنی خونمون شناسایی بشه جاشو عوض میکنم،وبمم نابود میکنم!
+اومدم یه سرک کشیدم از پنجره ی ماشین داخلشو دید زدم،چه چیزا که ندیدم! بقیه شون بماند ولی رانی و چای سبز و نوشابه ی انرژی زا از همه ش جالب تر بود! هی میگم اینا از صب هزار جا رفتن چرا خسته نشدن!
+یکی از زجر کشیدن های دنیا چیست؟
دوغ خوردن با نی!
دروشو باز کن بده بالا! دیگه نی چه صیغه ایه؟!
مجبور شدیم حالت شیک و مجلسی خود را حفظ کرده و رسما دهن خود را سرویس نموده و دوغ را با نی خوردیم!
عروسی بود...!
+یعنی جوری رقصیدن که مجردا همه دلشون هوس کرد، متاهلا رو هم یاد گذشته و خودشون انداختن!
+ساعت 11 و خورده ای بود و آخرای مجلس توی تالار.ما اومدیم خونه.بعد اینا همه یهویی ساعت 2 و خورده ای نصف شب مرد و زن ریختن توی خونه ی داماد و بزن و برقص که به واسطه ی هجوم ناگهانی نتمون قطع شد!
حالا موندم 11و خورده ای تا 2 و خورده ای تینا دقیقا کجا بودن و چیکار میکردن!
- ۹۴/۰۱/۰۹
مبارک باشه.
البته معمولا شب عروسی، یا می رن خونه خود عروس یا خونه مادر عروس. دیگه نشنیده بودم بریزن خونه پدری داماد!
ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشوند.