زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دزفول عزیزم» ثبت شده است

کنار آب نشسته بودیم... همه چیزو سیل برده...

جمعه, ۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۳۵ ب.ظ

فلاسکو اورد بالا گفت: مهسا میخوری؟ گفتم نه... فک کردم چاییه

به بابام گفت میخوری؟ قهوه س. گفتم عه! منم میخوام (چون میدونست پایه ی ثابت قهوه هاشم ازین رو بهم تعارف کرده بود!)

توی یه لیوان یه بار مصرف برای بابام قهوه ریخت( بابام توی لیوان یه بار مصرف چای و نوشیدنیای داغ نمیخوره!) بعد بابام گفت بیا تو بخور گفتم نه چیزه منم تازه چایی خوردم نمیخوام ( منم دختر همون بابام و منم نمیخورم توی لیوان پلاستیکی! چرا؟ چون به محض اینکه یه ماده ی داغ واردشون میشه بلافاصله مواد سمیشون توی اون ماده ی غذایی آزاد میشه و این مواد سمی سرطان زان) حالا هی بابام به من پاسش میده هی من به اون هی رومون نمیشه بهش بگیم ما توی لیوان پلاستیکی چیز داغ نمیخوریم!

+عنوان: چقدر ناراحت شدم... شهر عزیزم...

  • . زیزیگلو