چند روزی بود که شیری که شلنگ ماشین لباسشویی رو بهش وصل کرده بودیم چکه میکرد و توی آشپزخونه آب جمع شده بود. من با خواهرم رفته بودم بیرون. وقتی اومدم تازه شب شده بود، رضا گفت اومدم شیرو ببندم که شکسته و آب فواره زده تو آشپزخونه، الانم فلکه آب رو بستم و زنگ زدم به تعمیرکار. منتظر تعمیر کار موندیم نیومد. زنگ زدیم که میخوایم بریم بیرون الان میای یا بعد از وقتی که اومدیم؟ گزینه ی دوم رو گفت. وقتی برگشتیم باز زنگ زدیم گفت گیرم. یه ساعت بعد باز زنگ زدیم گفت گیرم. از ۶ عصر تا ۱شب گیر بود و باز زنگ زدیم گفتیم خب الان که یک و نیمه نمیای؟ گفت فرداصبح شد. رضا خواست بره سر کار و قرار شد من رو برسونه خونه ی پدریم. توی بی آبی میموندم؟!
ساعت ۲بود که زنگ زد گفت همسایه ی پایینی زنگ زده گفته سقف یکی از اتاقام داره میاد پایین، اتاقمم تمام آب برداشته، بیاین ببینین خونتون چه خبره؟
رضا گفت من دارم حرکت میکنم ولی طول میکشه تا برسم اگر بابات هست باهاش برو ببین اونجا چه خبره؟
همون موقع بابا از مدرسه اومد و با هم رفتیم سمت خونه ما.
از توی حیاط فلکه آب رو چک کردم که باز بود. بستمش. ما صبح که میومدیم فلکه رو بسته بودیم.همین که اومدم درو باز کنم همسایه پایینی با خانمش اومد گفت چی شده؟ گفتم که منم تازه رسیدم.
من،بابا، همسایه ی پایینی و خانمش همه پشت در بودیم و من درو باز کردم، بعد گفتم خب خدارو شکر هیچی نشده مشکل از خونه خودتونه
در کمال ناباوری دیدم که نه خیر! تمام کف خونه قد ۵ الی ۱۰ سانت آبه! و انقدر که ساکن بود نفهمیده بودم! پاچه شلوارمونو کشیدیم بالا و زدیم به دل استخر توی خونه. همسایه با کسب اجازه از من وارد خونه شد و برق رو قطع کرد، بعدم گفت حالا باز من که رفتم فلکه آب واحدتونو بستم! من گفتم ما صبح که رفتیم بسته بودیمش!
انقدر بهت زده بودم که نمیدونستم از کجا شروع کنم، ما تنها سه ماه بود که عروسی کرده بودیم و تمام وسایل چوبیم و قالیمون غرق آب بود! اتاق ها هم از آب پر شده بودن، و من اون لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم کتابام بودن. با عجله رفتم سمتشون که خدای نکرده غرق در آب نشده باشن، چون همیشه کف اتاقن! که خدارو شکر همشونو روی میز چیده بودم.
خلاصه نگم که همسایه های دیگه هم با زن و شوهر و پسر خونواده اومدن کمک و هرکی یه طی یا جارو دستش و توی خونه ی ما وایساده بودن و آبِ توی سالن رو میریختن سمت پله ها
الان دو هفته ای از اون ماجرا میگذره، کمد دیواری ها تا اونجایی که توی آب بودن کپک سبز زدن، دو بار کپک زداییشون کردم!
پایه های وسایل چوبی و تختمون باد کرده و افتضاحاتی دیگر!
قالیمونم کپک سیاه زده، خونمونم بوی نم و رطوبت میده
اگر میپرسید که جریان فلکه چی شد باید بگم که طی بررسی هایی که ما و همسایه پایینی و مدیر ساختمون انجام دادبم متوجه شدیم این فردی که ماهی یه بار میاد واسه نظافت ساختمون، اون روز هم اومده بوده و از تمام واحد ها شیر فلکه آب واحد ما رو که بسته بوده باز کرده و بعد از تموم شدن کارش هم نبستش.
الانم مدتهاس متواریه و گوشیش رو جواب نمیده!