زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

عنکبوت و خواهر کوچولوی 8ساله!

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۱۳ ب.ظ

این خواهرکوچیکه ی ما میترسه از عنکبوت!

شیرینش افتاده بود روی فرش و دنبالش میگشت،یکم بعد پیداش کرد.میگه آااااجی؛بخورمش؟

میگم آره تمیزه که.میگه ممکنه یه عنکبوت از روش رد شده باشه، نه نمیخوامش!!


+یه کلیپ دیدیم که توی یه برنامه، یه شرکت کننده باید بلند بلند یه آهنگو میخوند،درحالی که دارن توی یه ظرف شیشه ای پر از آب قرارش میدن و هی مارمولک و مار هست که روش خالی میکنن!

ما همه جیغ جیغ میکردیم و خواهر کوچیکه همچنان ساکت...

همین که فیلم تموم شد برگشته میگه: خوبه که روش عنکبوت نریختن!!

من :|


+فیلم مرد عنکبوتی(همون جدیده!) رو که میدیم هی چندشش میشد و تو هر صحنه ش جیغ میکشید!

  • . زیزیگلو

استفاده ی حداکثر از زمان تا یک ماه!

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۰ ب.ظ

خواهرم آمده و دختر خاله هایم و دختر دایی ام و من سر از پا می نشناسم!

هر چه من خریده ام برای خواهرم او خریده برای من! آن هم بدون هماهنگی!

از اسپری و جوراب بند بندی گرفته تا لباس هایی شبیه به هم!


+سر از پا نمیشناسم وقتی میبینم که قرار است یک ماه پیش هم باشیم! کمتر از یک ماه البته...

و آسایش را می رباییم قطعا از مادر و پدر گرام! با خندیدن های نصف شبی و غذا پختن های نصف شبی و عکس گرفتن های اجق وجق نصف شبی!

کلن کارهای مسخره ی نصف شبی!


  • . زیزیگلو

اینسان دشمنی یعنی...

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۵۹ ب.ظ

لبت نه گوید و پیداست میگوید دلت آری

که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری


دلت می آید آیا از زبانی این همه شیرین

تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری؟



  • . زیزیگلو

چالش انتشار قرآن و پیام رهبر با عکس دلخواه!

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۰۳ ب.ظ

بیاین نشر بدیم قرآن رو.بیاین به همه نشون بدیم که چه معجزه ای داریم...

نگید چرا عکسش مذهبی نیست! قرآن هم واسه ماس هم واسه اون ور آبی ها!

کسایی رو که دعوت میکنم به این چالش:

1-دالان بهشت 2-معتکف 3-آقای میم عین 4-قلم بانو 5-پاک باخته


+برای اطلاع از این طرح!! :

کلیک!

کلیک!!

  • . زیزیگلو

بوی خوش دهان!

سه شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ق.ظ

میگم دندونات سفید شده

میگه مسواک زدم

بعد میگه:مامانم هیچ اعتقادی به مسواک نداره و میگه آدم نباید مسواک بزنه

که خود به خود دندوناش تمیز شه!!


+شعر سعدی رو در مورد بوی بد دهان شنیدین؟!

 کشد تیر پیکار و تیغ ستم

به یک بار و بوی دهن دم به دم


++تورو به قرآن مسواک بزنید!

دم به دم مردم و زنده شدم از بوی دهن،یه تیر میزد خلاص میشدم بهتر بود...!


متن کامل شعر در ادامه

  • . زیزیگلو

نرو،دردناک ترین التماس جهان است

دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۴۵ ب.ظ

هی پا به پا نکن که بگویم سفر بخیر

مجبور نیستی که بمانی...ولی نرو


+تو راه خونه م :)


  • . زیزیگلو

طرح قرمز

دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۰۲ ق.ظ

طرح بلند مدت ایرانسل زدم (چون فضولین میگم! 3ماهه،6 گیگ،25000تومان!)

بعد برای آگاهی از حجم باقیمانده یک کدی را باید میگرفتم که یادم رفته بود فقط چنتا عدد اولش یادم بود منم هی میزدم ببینم کدام درست در میآید

بعد یهو نوشت:

طرح قرمز یک روزه برای شما فعال شد و مبلغ 500 تومان از حساب شما کسر گردید!!

من O_o¿¿¿¿

1 دقیقه قبلش شارژ کرده بودم :|

زنگ زدم 700میگم حالا این چی هست؟ میگه 1تا7 صبح میتونی 120 دقیقه مکالمه کنی!

حالا موندم این نصف شب با کی حرف بزنم! 

خیلیم خوابم میاد ولی خو مجبورممممم!!میفهمین؟؟!!

از شارژم کم شده!


+زنگ زدم به خواهرم میگم بیا 120 دقیقه حرف بزنیم، نباید بخوابی!

+دوستم که تخت بالاس دلش واسم سوخت میگه زنگ بزن تا صبح حرف بزنیم :)

  • . زیزیگلو

خواب

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۲۳ ق.ظ

یکی از توانایی های من دیدن خواب های چند قسمتی است

البته این کلمه ی "توانایی" خیلی کلمه ی ضایعی ست!

چون خواب کاری غیر ارادی ست، و کارهای غیر ارادی تحت کنترل خودمان نیستند و تحت تاثیر اعصاب خود مختارند و از نخاع منشا میگیرند!

مثلا من یک خواب میبینم و فردا شب ادامه اش!

یا مثلا یک خواب میبینم و با تمام شخصیت های خواب آشنام در حالی که چند روز

یا چند هفته قبل قسمت اولش را دیده ام و الان این شده همان "ادامه ی ماجرا"!!


+میگویند شب ها در خواب ناله میکنم و نمیگذارم بخوابند

شده شب هایی که بیدارم کرده اند و صبح که دلیل کارشان را پرسیده ام،بلند

 بودن ناله ام را بیان کرده اند

از وقتی آمده ام خوابگاه اینطور شده ام...


  • . زیزیگلو

کلهم اجمعین

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ق.ظ

وقتی کلی کار با هم دارید چکار میکنید؟

مثلا نصف شب باشد وشدید خوابتان بیاید

گرسنه باشید، تشنه هم

مسواک نزده باشید

دستشویی را هم اضافه کنید به لیستتان

:/

  • . زیزیگلو

این داستان: منه فداکار

شنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۸ ق.ظ

بچه های سوئیت دیگری آمده بودند پیشمان مهمانی

یکی از بچه های ما سرما خورده و هی آبریزش بینی دارد. گفت من میروم تخلیه ی بینی(!) تو برو پیششان سرو صدا کن و باهاشان(!) حرف بزن تا صدای من را نشنوند!

من هم از آنجایی که داشتم ظرف میشستم گفتم از همینجا برایشان بلند بلند آواز میخوانم تا تو کارت را انجام بدهی

و شروع کردم به خواندن...!

هی خواندم هی خواندم...یهو یکی از مهمان ها فریاد برآورد:

 آواز خر در چمن!!!


+هی میگم فداکاری نکنییییید :|

+خیلیم قشنگ میخونم

+انقد بدم میاد من دارم با آهنگ میخونم بعد خواننده اشتباه میخونه!


  • . زیزیگلو

یه مرررررد بیاد جواب بده!

جمعه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۱۷ ق.ظ

مردا چی دوس دارن واسشون بخری؟

مثلا سوغاتی

حالا سوغاتی هم نه،یه چیز بدرد بخور کلا

گرونم نباشه،وسعم نمیرسه در اووون حد!!!


+واسه بابام

+فقط جوراب به ذهنم میرسه! :))

  • . زیزیگلو

غصه هم نخورده ایم

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۱ ق.ظ

حال مادر خراب است...

حال مادر پس از گذشت   1176  سال از,غیبت یوسف اش

 روز 

       بـــــــه

              روز

بدتر  و  بدتر  میشود

و 

اینجا . . .

جاییست که دختران از حرمت چادر ، اندک فهمیدند و پسران از غیرت . . .

 مادر در کوچه های تنگ مدینه برای امام خودش سیلی خورد...


و امّا ما در کوچه تنگ زمــــانـــه مــــان

برای

امـــــــام غایـــــــــــــبـــــــــــــــــمان

                           سیـــلــی که هیـــچ!

غصه هم نخورده ایم...

  • . زیزیگلو

سوتی فجیع در آزمایشگاه

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۰۰ ب.ظ

+حذف شد

  • . زیزیگلو

او

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۲ ب.ظ
بسم الله
کاش
همه جا
یادمان باشد
که
او هست «و إِذَا سَأَلَک عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ»
خیلی نزدیک «نَحنُ أَقرَبُ الیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرید»
و صدایمان را می شنود «أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»
و کمکمان می کند «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم وَیُثَبِّت أَقدامَکُم»
یادمان باشد توکل، باید اولین قدممان باشد، نه آخرینش، وقتی از همه چیز و همه کس ناامید شدیم «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- پست مهمان، به دعوت صاحب وبلاگ. هر چه فکر کردم، چه بنویسم، چیزی جز ذکر خدا یادم نیامد برای نوشتن.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحــــــــــــــــده   لا الــــــــه  الا هو
2- خوانندگانی که می خوانید، دعا کنید برای دوست عزیزم که این روزها دربستر بیماری است و تصادف کرده. :|
3- ان شاءالله یک روز، پست همه وبلاگ ها، خبر ظهور آقایمان باشد. هر چند ان شاءالله همه مان آن موقع در صف یاران حضرت باشیم. اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمشتشهدین بین یدیه.
4- زیاده عرضی نیست. کلا حس خوبی است نوشتن در وبلاگ یک نفر دیگر :) ممنون زی زی جان. باقی خدا و بس

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
قلم بانو
  • . زیزیگلو

یک پست ناگهانی

دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ق.ظ

ترجیح دادم این پست را بگذارم یک فرصت مناسب منتشر کنم اما دلم نیامد

یکهو به ذهنم رسید همه اش

مجبور نیستید بخوانی، اما اگر خواندید دل بدهید...

  • . زیزیگلو

خواست خدا...

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ق.ظ

خدا وقتی بخواهد "غیرممکن" می شود "ممکن"

ولی وقتی "نخواهد" واقعا دیگر "نخواهد شد"



جبری گرا نباشید لطفا

خواست و اراده ی خدا سر جایش

خدا به انسان هم عقل داده هم اختیار و اراده


+جبری گری از زمان حمله ی مغول در ایران رایج شد...

که ناتوانی از انجام کار و نتیجه ی آن را خواست و اراده ی خدا میدانند نه تنبلی خودشان!!



  • . زیزیگلو

جوجه رنگی

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۴۲ ق.ظ


جوجه رنگی خریدیم!!

که من نرم با گربه های تو کوچه حرف بزنم!

+اسمشو گذاشتم حمزه! ولی قراره تو خوابگاه "شیش کوچولو" صداش بزنیم!

بچه ها لاک صورتی زدنش :|


●از بیرون یه صدایی میومد...

بچه ها میگن صدای چیه؟

میگم گربه

دقت که میکنیم میبینیم صدای مرغه!


+خداییش صداهاشون شبیه به همه!

  • . زیزیگلو

باید 2000امین نمایش باشد...!

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ق.ظ

این ستون آمارگیر سمت چپ وبم هست...

اونجا که نوشته "مجموع نمایش ها"

هر کس 2000امین نمایش رو دید میتونه توی وبم یه پست بزاره!!

بشرطها و شروطها!

عکس بگیره از صفحه ی وبم و بصورت کتبی ارائه بده!

وب داشته باشه

توانایی دخل و تصرف رو هم درش دارم!

صدق الله العلی و العظیم :)

  • . زیزیگلو

بوی خوش هوا!

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۵۳ ق.ظ

بچه ها تازه تعطیلات آخر هفته رو پیش خانواده گذروندن و الان اومدن خوابگاه

بعد یکیشون یه لحظه پنجره رو باز کرد و یه باد خنک اومد تو

میگم: بوی هوا میاد!

میگن:از بس تو خوابگاه موندی مشکل پیدا کردی! :)


+خودشون مشکل دارن :/

  • . زیزیگلو

آی لاو کت!

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۳۴ ب.ظ
یکی از بچه ها، پنجره ی اتاق خوابگاهو باز کرده و واسه نامزدش دست تکون میده
اونوخ من با این سنم پنجره رو باز میکنم و با گربه های توی کوچه حرف میزنم :|
قربون صدقه شونم میرم!!
  • . زیزیگلو