زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

ایمیل بزنید:)

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ق.ظ


آیا شما مسلمانید و میخواهید ثواب کنید؟

آیا خوشحال کردن دیگران برایتان مهم است؟

 آیا میخواهید من را خوشحال کنید و راهش را بلد نیستید؟

به من ایمیل بزنید!!

تاکنون هیچ گونه ایمیلی حتی یه نصفه نیمه در سال 93 دریافت ننموده و اینجانب دچار افسردگی و خمودی گشته ام!

آیا میدانید به عنوان اولین نفرات ایمیل زننده به من در سال 94،تا پایان عمر اسم شما در ذهن اینجانب ثبت گردیده و غیر قابل دیلیت میباشد؟!

آیا میدانید روزی 964637736بار inbox ایمیلم را جهت دریافت ایمیل جدید چک میکنم؟!


+یک نوع مرض است درواقع!

  • . زیزیگلو

معظلی به نام دست دادن(2)

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ
  • . زیزیگلو

جنگ ایران و آلمان(1)

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ
  • . زیزیگلو

سوتی های خودم کم بود...!

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ق.ظ

تو ماشین،امشب،از کنار یه خونه گذشتیم و آبجی کوچیکه یه خانومی رو دید...

آبجی کوچیکه: مامان،مااااامان...

این مامان مبیناس.حامله س.میخواد پسری دربیاره!


+من کف ماشین هلیکوپتری میزدم از خنده،اونم سایلنت! :))

  • . زیزیگلو

پست ثابت

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

 وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا


 +هر که تقوای الهی پیشه کند [از خدا پروا کند] براى او راه بیرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى‏] پدید آرد.

  • . زیزیگلو

حس هیچی نیست

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

امروز خیلی جمعه بود

+حتی حوصله ی بیرون رفتن هم نداشتم.ترجیح دادم خونه بمونم

+آدم بعضی روزا نمیدونه اصن چه مرگشه

دلت میخواد نه جایی بری نه کسی رو ببینی.از جمع فرار میکنی.حوصله ی هیچ چیز و هیچکس رو نداری و خودت از همه کلافه تری...

  • . زیزیگلو

عیدی

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ

رفتیم عید دیدنی مثلا!

من تو اتاق دخترخاله هام بودم،خاله عیدیمو داده بود به خواهر کوچیکه

بعد نمیدادش بهم! مامان بابا هم شوخی شوخی ازش طرفداری میکردن و میخندیدن بهم :|

رفتیم خیلی شیک و مجلسی صله ی ارحام مفصلی به جا آوردیم و شب موقع برگشت یه جنگ جهانی سوم تو ماشین راه انداختم!

+بابا میگه خب ول کن من خودم جای عیدی بهت پول میدم.

میگم نه من عیدی خودمو میخوام!

+درسته ته تغاریه ولی حق نداره حق بچه بزرگه رو ضایع کنه!


+ستاندمش :)

(نیاین بگین فقط زورت به بچه میرسه که انگری برد میشم!)

  • . زیزیگلو

به به چه هوای خنک و دل انگیزی :)

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ق.ظ

اگه یه نفر بعد از تحویل سال بره حمام،تا آخر سال کثیفه؟!

+خودم هیچی،بیچاره از دور و وری هام! :))

  • . زیزیگلو

1394 هجری شمسی

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

+خب دیگه!  عیدتون خیلی خیلی مبارک :)

  • . زیزیگلو

غول شاخدار اتاق!

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۴۴ ب.ظ

هر جا رو که به فکرم وبه فکرتون میرسه تمیز شده

منتهی شاخ غول اتاق ما نمیشکنه که نمیشکنه!

از وقتی من و خواهرم رفتیم دانشگاه از همون اول مهر همینجوریه! 

گفته بودم تا خونه نیستیم کسی نیاد تو اتاق و دست به وسایلم نزنه که بدونم کجان،

اومدم مرتبش کنم پر از تار عنکبوت و کلی کتاب که زیرشون کپکای سبز و سفید رشد کرده بود و موجودات ریزو درشتی که مرده بودن وتا دلتون بخواد خااااااک همه جا رو گرفته بود


+از توی اتاق واستون پست میزارم،تنفس اینجا واقعن مشکله!

+از ظهر تا حالا به قصد مرتب کردم پیش رفتم ولی هنوز هیچ تغییر جدی ای حاصل نشده :|

+خدایا،یه گوشه چشمی...پیلیز!


  • . زیزیگلو

به امید دیدنت

جمعه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۳۷ ب.ظ

هوای ابری

نم نم باران

و آخرین جمعه ی سال

دل عالم گرفته...اباصالح با نیامدنت دلگیر ترش کردی...

تو را به این روزها...به جان مادرت زهرا...معطل نکن،زودتر بیا

  • . زیزیگلو

یهو جلوی آینه به ذهنم برسه:

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۴۹ ب.ظ

مثلا من کسی باشم که خنده از روی لبانم محو نمیشود،

اما تو چی؟!


موی بلند

روی سیاه

ناخن دراز 

+واه واه واه!!!

  • . زیزیگلو

شوهر عادم باس اینجوری باشه!

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۵۴ ق.ظ

شوهرم باید لباس فروش باشه!اونم زنونه! دم عید تمام جنسای مغازه مال خودمه :)

+آجیل فروش هم باشه!

عصرا هم بره تو نونوایی کار کنه!

با یه نفر هم تو مغازه ی مرغ فروشی شریک باشه! 

فعلا همینا فقط :)


+به علاوه یه مغازه ی کوچیک ذرت مکزیکی و یه مغازه ی بزرگ شکلات و کاکائو!!

  • . زیزیگلو

اصلا گرما خوده خوده وجود توست

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۷ ق.ظ

فهمیده ام که داغ جنوب از وجود توست

اهواز بی حضور تو تبریز دیگریست...

  • . زیزیگلو

چارشمبه سوزی!

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۱۶ ب.ظ

 

بابا رفته ترقه و فشفشه و بالن خریده که هوا کنیم :)

+اومدم یه سر بزنم ببینم زنده این؟!

بس که امروز بیان خلوته!

دارم خبرای خودسوزی دوستان رو لحظه به لحظه چک میکنم!

اینجا

  • . زیزیگلو

متهم در حال خندیدن!

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۴۳ ب.ظ

توی خونه ی ما هر کس کار خلافی میکنه نگاش کنیم خنده ش میگیره

جالب اینجاس که اونی هم که خلاف نکرده خنده ش میگیره

یکی از صندلیا چاقو خورده،مامان دنبال متهمه،

همه میخندن!!!

  • . زیزیگلو

چند ماه بعد بری مدرسه...

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۱ ق.ظ

مثلا تنها کسی که هدیه گیرش نیاد من باشم!

+مدرسه؛جشن قبولیای کنکور

  • . زیزیگلو

بی کلاس خوری را عشششخ است :)

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ

اولین کاری که کردیم رمز وای فای رو گرفیتیم، 5 تایی تو واتس اپ تو گروه خانوادگی که همون خودمونیم،همونجا عکس میگرفتیم و به اشتراک میزاشتیم!

کلی سس قرمز و سفید و آویشن و فلفل قرمز و انواع نوشیدنی ها و سالاد ها برداشتیم

تو هر جعبه ی دستمال کاغذی که روی میز بود 3تا دستمال بود :|

جعبه های دستمال کاغذی همه ی میزا رو اوردم سر میز خودمون!

یه موتور زرد قدیمی اونجا بود همه نشستیم روش و

 باهاش عکس گرفتیم :)


+فقط کافی بود یه نفر دیگه غیر از ما اونجا باشه،

آیا ما میتوانستیم اینچنین بی کلاس باشیم؟!

آیا همچین کارهایی به وفور از ما سر میزد؟

خیر،واسه خلاف جمع باس خودمونی باشه!

+کارهای خلاف خود را به ما بسپارید!!

تلفن مشاوره: بیست و نه،دوتا شیش ؛)


+++همیشه بی کلاس خوردن خیلی بهتر از باکلاس خوردنه!! حتما امتحان کنید :))

+امشب هم دعوتیم ولی باکلاس!  دیگه اینجا واقعا نمیشه!

  • . زیزیگلو

عشق فراتر از اینهاست جانم...

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۳۹ ب.ظ

بعضی وقتا ها آدم ها یک روزهایی که در ظاهر مثل بقیه ی روزهاست یک چیزهایی میبینند، میشنوند و درک میکنند که دنیا برایشان مثل قبل نیست، آن روز را میشود جشن گرفت، اصلا عید نامید...

روزایی که میشود عشق را درک کرد

اینکه دلت میخواهد با تمام وجودت طوری که تمام آدمهای دنیا بفهمند فریاد بزنی که چقدر خاطرشان را میخواهی،چقدر آنها را عاشقی و تا چه اندازه برایشان میمیری

کسانی میگذرن از چیزایی که دوست دارن که تو مات و مبهوت میمانی در قدرت عشق...

تویی که تا همین لحظه بیزار بودی از هرچه عشق و عاشقی ست.و زخم خورده بودی از تمام محبت هایی که کردی...

این روزها را میشود خندید، بلند خندید، به دنیا و به روی آدم هایی که امروزت را ساختند

و بلند بلند گریست به حال خودت؛که تا بحال این چیزها را درک نکردی؛که 21 پاییز گذشت و ندیدی؛که ساده از همه چیز گذشتی که نفهمیدی، این ها را نشناختی...


+این پست تقدیم به پدر عزیز و مادر مهربانم که ایثارگرانه زندگی ام را با عشق ساختند :) عشقی که هیچوقت سرد نخواهد شد.

گرچه هیچوقت اینجا را نخواهند خواند.


  • . زیزیگلو

تو چه دانی...

جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ب.ظ

 تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من

چه جنونی

چه نیازی 

چه غمی ست...

  • . زیزیگلو