زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

مترسکی که شد عاشق کلاغا...

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۲۵ ب.ظ

شکه شدم وقتی که با صفحه ی سفید و پیام خدانگهداری مترسک مواجه شدم. داشتم با یکی از بچه ها در موردش صحبت میکردم که بینش صحبت کربلا شد بعد من فکر کردم مترسک رفته کربلا!
گفتم که فلانی، مترسک خیلی با ادب بود. خیلی خاکی بود خیلی. به همه سر میزد حتی کسایی که فقط یه بار وبش میرفتن. خودشو نمیگرفت. همون کسایی که حتی فقط یه بار وبش میرفتن رو میزاشت جزو لینکای وبش و همیشه بهشون سر میزد!
خیلی وقتا پست میزاشتم و هیشکی کامنت نمیذاشت ولی مترسک میومد کامنت میذاشت. بارها توی وبای مختلف دیدم که هوای دور و وریاشو داشت.
اینا رو دیروز داشتم به دوستی عرض میکردم که تازه همون دیروز با مترسک آشنا شده بود...
دبیر ادبیات پیش دانشگاهیمون میگفت: بعضیام هستن با رفتنشون مشهور میشن... اما مترسکی که میشناختم همه جا حضور فعال داشت. مترسکی که یکی از با ادب ترین و با اخلاق ترین بچه های بلاگ بود.

بدون اغراق، جای خالیت حس میشه... 

  • . زیزیگلو

مترسک

یک مترسک

نظرات  (۱۲)

  • دچــ ــــار
  • درورد 
    پاسخ:
    دروبر شرفت...شرف بر درودت!
    رفتنت آغاز ِ ویرانیست... حرفش را نزن :(
    پاسخ:
    ما همچنان منتظر اومدنش هستیم...
    هعی :( ای‌کاش نمیرفت :(
    پاسخ:
    حیف که بچه های خوب بلاگ برن...
     چه جالب من تا حالا ندیده بودم وبشونو
    پاسخ:
    همون که یه آدمک سبز بودااا
  • دچــ ــــار
  • آهان حالا یادم اومد
    همون که بعضی از امکانات وبلاگی رو میذاشت تو وبلاگش؟؟؟

    اون نباید می رفت!
    پاسخ:
    همون که سبز بود!
  • 1 بنده ی خدا
  • من واقعا شوکه شدم.امیدوارم زودتر برگردن
    پاسخ:
    همه ناراحت شدن از رفتنشون...منتظریم با حالی خوش برگردن :)
    منم تازه پیداش کرده بودم:(
    پاسخ:
    آخی ... ؛)
    شاید رفته کربلا:))))

    پاسخ:
    بلکم...!
    :) مترسکمون
    پاسخ:
    ؛)
  • هَشت حَرفی
  • شما خودتون چند بار رفتید؟ :))
    پاسخ:
    یه بار همش! :دی
    سلام
    من تا حالا وبشون نرفته بودم ولی با این چیزایی که این چند روز بقیه از رفتنشون گفتن همش یاد همون دیالوگ معروف شازده کوچولو میفتم ...
    "شازده کوچولو پرسید:
    غم انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه چیه؟!
    روباه گفت :
    بری و کسی متوجه نشه "
    چقد خوش به حالشون که رفتنشون انقد سر و صدا به پا کرده
    انشاء الله دوباره برگردن
    پاسخ:
    سلمترسک خاطره های خیلی خوبی از خودش توی ذهن بقیه جا گذاشت...
    منم فکر کردم رفته کربلا
    امیدوارم اینطور باشه...
    پاسخ:
    کاش :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی