جیز
سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ
آقاااا من الان از بیران اومدم
بابام رسوندم .... راه برگشتو پیاده اومدم
حالا هوام گررررررم...دااااااغ.... جووووششششش
بعد یه کارگره داشت با شیلنگ آب هوا و فضا و گل و گیاه و دیوار و ساختمونا و هرچی دم دستش میرسیدو آبیاری میکرد
ازین بازیای خرکی با آب مثلا
بعد منو دید اومد با شیلنگ منو هم خیس کنه یه چشم غره بهش رفتم... پشیمون شد و از 😜 به😐 تبدیل گشت
منم به راهم ادامه دادم...
ولی بعدش من پشیمون شدم که چرا بهم آب نریخته که بگم جییییز و بخار ازم بلند شه و خیس بشم و خنکم بشه
ولیییییی...
بعدش از پشیمونی خودم پشیمون شدم و خیس شدنمو تحقیر توسط طرف پنداشتم و خلاصه اینکه هم چنان به راهم ادامه دادم تا به حالت نیمه مذاب رسیدم خونه :|
+مسابقه صداهای دلنشین به سر کردگی توکا
- ۹۵/۰۴/۲۲