زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

لعنت به هرچه رژ تیره

سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ

وارد که شدم یک قیافه ی آشنای در حال صحبت توجهم را به خودش جلب کرد... با صدای چرخاندن دستگیره ی در یک لحظه مکث کردند و چند لحظه ای به هم خیره ماندیم... با یک لبخند.مانده بودم که این چهره ی آشنا...این صدای آشنا مال چه کسی ست.هی فکر کردم...هی نگاهش کردم... هی دانشگاه و خوابگاه و دبیرستان و راهنمایی و کلاس زبان و غیره و غیره را مرور کردم... روی صدایش ریز شدم... تا بالاخره فهمیدم سمیراست! سمیرایی که با آن سمیرایی که من میشناختم زمین تا آسمان فرق کرده بود... سمیرایی با رژ قهوه ای تیره ... و آرایش و چهره ای ناشناس .شاید دروغ نباشد اگر بگویم که اگر صدایش را نمیشنیدم باز هم نمیشناختمش.رفتم جلو ... دست دادم...گفتم: سمیرا...چقدر عوض شدی؟ گفت نکنه انتظار داشتی عین قبلا کوچولو بمونم؟! گفتم نه خب... چیکارا میکنی؟ گفت کار میکنم... گفتم چه کاری؟ گفت کاشت ناخن...
بعد یکهو دلم تنگ شد برای آن سمیرای دوم دبیرستانی که خصوصیات و اخلاق و رفتارمان شبیه هم بود و کارهایمان با هم و مدل حرف زدنمان... و چقدر سمیرا را من دوست داشتم...
آخرین باری که دیدمش... اتفاقی افتاد که فکر کرد من مرده ام... بلند بلند گریه میکرد... مادر بزرگش آمد و گفت تو دوست سمیرایی؟ سمیرا فکر میکند ک مرده ای. رفتم در بین جمعیتی که دورش حلقه زده بودند بغلش کردم ... و گفتم من زنده ام...!
بابا هلم داده بود و نگذاشته بود آن وانت سفیده با سرعت هزار کیلومتر بر ساعت از رویم رد شود...منتها سمیرا لحظه ی پرت شدنم را ندیده بود ...

نظرات  (۹)

آدما خیلی تغییر میکنن
رابطه ها عوض میشن
و واقعا چه حیف...
خداروشکر اتفاقی واست نیفتاد!!!
پاسخ:
من چندباری از خطر مرگ نجات یافتم خدارو شکر!
  • سرباز جامانده
  • :-( این تغییرات آدما در جهت معکوس خیلی ناراحت کنندس. رسالتی بر دوش توست. حواستم جمع کن موقع رد شدن و تردد از خیابون
    پاسخ:
    اون رسالته که بر دوشمه چی چی هست؟!
    وانته از هواپیما سریعتر میرفته:/
    پاسخ:
    اصن یه وضعی!
  • زینـب خــآنم
  • و اون افرادی ک وارد شغل شریف !!! آرایشگری میشن ، اصن یک هووو ، بی مقدمه ، از این رو ب اون رو میشن !!!!...
    آدم گاهی واقعا دلش واسه قبلنای بعضیا تنگ میشه ، کاش فطرتمون ُ دست کاری نــکنیم ...
    پاسخ:
    آی گفتی...
    مگه آرایشگاه چی داره اینا انقدر عوض میشن... اولیش نیست که میبینما
  • مهری (رُگا)
  • کاش آدما عوض نشن..
    :(
    +چه خوب که چیزیت نشد!
    پاسخ:
    از روی من رد نشد به دلیل اینکه هل داده شدم ولی بعدش رفت توی جمعیت... 
    خیلی وحشتناک بود...
  • سعادت سلیمانی
  • oh!!! 1000km/h

    پاسخ:
    بله
  • سرباز جامانده
  • مزار شریفو دیدی؟!! نقش اولش چند بار از مرگ نجات پیدا میکنه چون باید کاری رو انجام میداد.توالان حکم اونو داری
    پاسخ:
    شریف؟ مزارش کجاس؟
    کی هستن ایشون؟ اسمش آشناس!
  • سرباز جامانده
  • مزار شریف اسم یه شهر تو افغانستانه.بعد قیلمه درمورد حمله ی طالبان به افغانستان و اینا بود
    پاسخ:
    آها!
    هی میگم اسمش آشناس!
    فک کنم اون سمیراهه رو کسی هل نداد
    پرت شد
    0________0

    متاسفم که یه وقتای غیر انتخابی گنننند میخوره به خاطرتمون
    پاسخ:
    حتی رفتارشم عوض شده بود...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی