ما هم تماشاگر این مکالمات بودیم... در سکوت
پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۱۷ ب.ظ
بهش گفت: الگوت حضرت زهرا باشه... درداشو به روش نمیاورد؛ بعد دستشو گرفت آورد بالا و درحالی که داشت رانندگی میکرد دستشو غرق بوسه کرد...
+دستش زخم شده بود...سوار ماشین شد و از درد دستش گله میکرد... که اینجوری آروم شد!
+بهش گفت: منم دیروز ناخنم برگشت و کنده شد...ولی نذاشتم بفهمی...
#صحنه_قشنگی_بود...