مزاحم خیابونی!
اون روز هوا بدجور بارونی بود،ازون بارونی شدیدا
کلاس داشتم ،کسی هم نبود بیاد دنبالم،مجبور بودم با تاکسی برگردم خونه
همین که کلاس تموم شد اومدم سر خیابون
حالا تصور کنید ساعت 1ظهره،خیابون خلوته و بارون خیلی تند و شدیدی میادو
من تو یه چاله ی آب قرار دارم .و تمام مقنعه و مانتوم خیس آبه و تمام کفشام
که کتونی های دوست داشتنی ام هستند اتفاقا هم از آب پر و پوشیده شده و
کلا خیلی بد ریخت شدم وهمانند یک عدد موش آب کشیده ی افتضاح کنار خیابون
منتظر تاکسی ام هستم!
5دقیقه گذشریا،10 دقیقه، یه ربع، 20 دیقه...بعد از 20 دقیقه یه پژو 405 نقره ای جلوم پارک کرد که 4 تا پسر توش بود...
من از درون: حتما میخوان برن از این مغازه ی پشت سری قاقالی لی بخرن!
همین که تو این فکر بودم راننده درومد گفت خانوم طالقانی؟
من: نه نمیام...رومو کردم اونور یه متری هم از ماشینشون فاصله گرفتم...
من: واه واه واه...چه جلافتا (*)...بی عدبای بی تربیتِ بی نذاکتِ نکبت!
(یاسمن میگه نکبت! ازین فحش متنفرم!همون بهتر که نثار اینا کردمش!!!)
2-3 دقیقه گذشت و من تو دلم: چرا نمیرن اینا؟ وااااااااااااای نکنه میخوان منو بدزدن؟؟؟
(حالا داشتم فنون رزمی رو که میتونم روشون پیاده کنم رو تو ذهنم بازبینی میکردم!!)
بعد از چن دقیقه؛ راننده با صدای بلند و کمی عصبانی: خانوم میگم طالقانی کجاس؟!؟!
من هول شدنانه:نمیدونم...ممم، اونجاس اونجا (و به یه نقطه ی مبهم و دور که مثلا اونجاس اشاره میکردم!)
من بعد از رفتنشون :))))))))))
راننده >_<
(*) من تا مدت ها فک میکردم که چه جلافتا، "چنج لافتا(لا فتی)" یا "چرج لافتا (لافتی)" س...!
و تازه فک میکردم ربطی به جوانمردی یاناجوانمردی داره!
خو این چه کلمه ایه واغعن؟؟؟
- ۹۳/۰۶/۲۴
:) بعدا میگن چرا فارسی تا 10 سال بعد از بین میره
سوتی معروفم تو نوشتن اسمش بود
ب جای marouf نوشته maroof خوب حالا ب انگلیسی وارده
وگرنه چی میشد .... :)