عه وحشتناک موویز
شب بود. داشتم voice فیزیولوژی جلسه ی گذشته را گوش میدادم، بچه ها آمدند توی اتاقم و لپ تاپ دستشان...نشستند کنار تخت من. هی من از این طرف صدای استاد توی گوشم از آن طرف صدای فیلم. گوشی را گذاشتم کنار و در حالی که روی تختم نشسته بودم جریان فیلم را باهاشان دنبال کردم... ساعت 2 شب،دختره مرده را انداخت پایین از یک بلندی، مرده مرد، بعد دختره آمد از پله ها بیاید پایین، مرده یهو پشت سرش با یک چاقوی خونی ظاهر شد! ... 3تایی باهم بلند جیغ کشیدیم...
حواسم نبود یکی از بچه ها توی اتاق بغلی خواب است...با وحشت از خواب پریده بود بعد دوباره خوابیده بود... دیشب عذاب وجدان گرفتم... صبح وقتی برتی نماز بیدار شدم، نخوابیدم، منتظر ماندم تا بیدار شود...بیدار شد، رفتم لپ سمت راستش را بوسیدم و کلی هم معذرت خواهی...! عذاب وجدان بدی بود! یک جورهایی هم اینکار شد پیش دستی کردن برای جلوگیری از حادثه ای به نام انتقام!
هی نمی آیند با من فیلم ببینند...وقتی هم میآید فیلمهایشام وحشتناک است!
هی نیایید بگویید ترسویی و فلان! هستم که هستم! ولی با این وجود فیلم کینه ی 2 را هم چندسال پیش دیدم. خانه ی خاله ام. دختر خاله هایم به بهانه ی اینکه یک فیلم طنز خارجیست من را نشاندند روی صندلی وسطی روبه روی مانیتور...یک نفرشان نشست سمت راستم...یک نفرشان سمت چپم...بعد هی صحنه های وحشتناکش خودشان جیغ میکشیدن...نمیدانم چجوری ولی من جلوی جیغ کشیدنم را گرفتم که نقطه ضعف ندهم دستشان... هی دلم میریخت و قلبم تند و تند میزد و تا مرز سکته( بگید دور از جون!) پیش میرفتم... ولی خب!
بعد هروقت میرویم خانه یشان(من و خواهرم و دوتا دختر خاله ام) فیلم ترسناک از آن خیلی وحشتناک خفن ها پخش میکنند... بعد لامپ ها را هم خاموش میکنند حتی! من هم رویم سمت فیلم است درحالی که چشمهایم بسته! هروقت جیغ کشیدند من هم جیغ میکشم که خیلی اوضاع خیط و تابلو نشود! چند بار هم چون چشم هایم بسته بود خوابم گرفت.
- ۹۴/۱۲/۰۵