این داستان، زهرا
سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۳۴ ب.ظ
صدای پدر گرام از آن یکی حال می آید که یهو با تعجب میگوید: چرا اینوری نماز میخونی؟
و بعد خواهرم با چادر نماز شتابان خنده کنان و پرواز کنان به سمت ما می جهد و هی میپرد و با خنده میگوید: پشت به قبله داشتم نماز میخوندم!
+تازه از دانشگاه بیای...بعد قبله خونتون یادت بره :|
+نمره ی یه درسشو زده بودن خیلی خوشحال بود!
- ۹۴/۱۱/۰۶