قاشق کثیف و چرب و تخم مرغی!
يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۹ ق.ظ
صب پاشدم و تند و تند لباس پوشیدم و صبحونه تخم مرغ سرخ کردم خوردم و چون تا عصر قرار بود دانشگاه باشیم و کلاس داشتیم همرا خودم غذا بردم
حالا چی؟! عدس پلو و سالاد!
اونم سالاد شیرازی که فقط خیار داشت! گوجه هام تموم شده بود چون! آبغوره هم که نداشتم...یه لیمو ترش از یکی از بچه ها چلوندم توش.
بعد این ظرف در بسته ی سالادم از ظرف در بسته ی ناهارم بزرگتر بود! با اینکه سالاد کمتر بود!
بچه ها میگفتن از همین مشخص میشه که تغذیه میخونی!
بعد دنبال قاشق میگشتم...نبود
همون قاشقی که باهاش تخم مرغ سرخ کرده بودم و چنتا آشغال و نون و ... روی زمین ریخته بود و با همون قاشق جمعشون کرده بودم رو انداختم تو پاکت؛ و د برو که رفتیم!
تاره تو دانشگاه با آب و تاب واسه بچه ها توضیح میدادم که قاشقم چرب و تخم مرغی و آشغالی و کثیفه...خودمم غش غش میخندیدم :|
موقع ناهار شد! رفتم توی سرویس بهداشتی مسجد با مایع دستشویی شستمش :|
حال به هم زن هم خودتونید... بالاخره بهتر از این بود که بخوام جلوی جمع کثیری با دست برم تو ظرف سالاد و عدس پلو!
نتیجه ی اخلاقی: آدم باید دوران دانشجوییش هر چیزی رو تجربه کنه و با کمبود هاش بسازه و کنار بیاد .نقطه.
- ۹۴/۰۷/۲۶