جشن عید غدیر خانم همسایه
امروز رفتیم جشن غدیر خونه ی همسایمون و خیلی خوش گذشت!
کلا از مراسمات زنونه خوشم نمیاد و مراسمات مردونه رو ترجیح میدم :دی مثل شبای قدر و سینه زنی و اینا!
روضه های زنونه و شبای قدر زنونه رو خیلی نمیپسندم!
کلن مراسمات زنونه خوشبحال مادرای پسر داره که بگردن دنبال دختر واسه آقا پسرشون !
ولی خب امروز جشن بود و همسایمون بود و دوست داشتم عروسشو که تازه آورده ببینم و اینکه دوست داشتم دخترای همسایمونو ببینم و اینکه خواهر خانوم همسایه میشد دبیرم و همکار مامانم و دلم میخواست اونو هم ببینم! و حتی من برای عیدی عید غدیر هم رفته بودم!
که هم عیدی گرفتم (100تومن) هم عروسشو دیدم هم دبیرمو دیدم (که با اینکه گفتم سلام خانوم و گفت سلام دخترم ولی نشناخت که من همونی ام که چند سال پیش سر کلاس بهش میگفت زلزله ی 8 ریشتری!) و چون پیش مامانمم ننشسته بودم و اونور پیش دختر همسایمون بودم دیگه کلن نشناخت!
همه چیز سبز بود از تسبیح و میز و صندلی و ظرفا و شربتای سبز گرفته تا لباس سادات و حتی گل سراشون و انگشتراشون!
لباسای سبز کمرنگ و پرنگی که با داره زدن اون خانومه وسط اتاق برق میزدن و قر میدادن :))
خدا شاهده من فقط یه گوشه نشسته بودم و دست میزدم!
- ۹۴/۰۷/۰۹