رعب! و ماجرایی که روی گوشی ام اتفاق افتاد!
امروز یه اتفاقی افتاد که هنوز در تعجبم و بعد از اتفلاق افتادنش کلی شکه شدم و مدام از خودم میپرسیدم که "چگونه؟"
ماجرا از این قراره که مندیشب توی زیرزمین خوابیدم و امروز صبح هی پامیشدم هی خوابم میگرفت هی دوباره پا میشدم هی خوابم میگرفت و خلاصه بعد از هی پاشدن و هی خوابیدن های متوالی با داد و بیدادها و غرغر های دوتا خواهر کوچولوم که "آجی پاشو چقد میخوابی؟" سرانجام حدود ساعت 11:20صبح(!) بیدار شدم
اولین کاری که آدم بعد از بیدار شدن انجام میده چیه؟! ها آفرین چک کردن گوشیشه!
بعد دیدم یه تماس ساعت11:17 دقیقه داشتم از تک پسرکلاس و گل سرسبد و عزیز دل استادا که بی پاسخ نیست و جواب داده شده!
بعد پرسیدم که شماها جواب دادین گوشی من؟! گفتن نه
گفتم زنگ نخورده؟ گفتن نه
گفتم قبل از شما مامان یا بابا یا کسی دیگه اینجا نبوده؟! باز گفتن که و سوالامو چندین بار تکرار کردم و باز جواب "نه" بود!
و جالب اینجاس که من گوشیمو سایلنت کرده بودم و انداخته بودمش روی لباسایی که توی چمدونم بود و گرفته بودم خوابیده بودم... یعنی هم بیصدا بود و هم ناپیدا!
از اونجایی که این آقای م این ترم دانشگاه نمیاد چند روز پیش ازم خواست که هر موقع رفتم دانشگاه بهش خبر بدم که یه سری از کاراشو راست و ریس کنم و ظاهرا چندتا مدرک و اینا هم پست کنم براش.
به خودش پیام دادم که اگه کاری داره دوباره تماس بگیره و با یه همچین ماجرایی روبه رو شدم!
این تماسش بود:
اینم ضبط شده ی تماسش بود که نشون میداد از گوشی من تماسش ضبط شده:
اینم پیامایی که در نشون میداد در جربان تماس نیست:
دیشب که از تئاتر اومدم به دلیل خنده های فراوانی که داشتیم دل درد داشتم و خوابم نمیبرد! معده م بی جنبه بازی دراورد و جنبه ی این همه خنده رو نداشت!
بعد داشتم به این فکر میکردم که گوشیمو شب نگه دارم پیش خودم که هر اتفاقی روش افتاد متوجه بشم و بدونم دلیل اون ماجرای اتفاق افتاده رو و اینکه موجودی خاص دست به گوشیم نزنه!
و از یه طرفم میترسیدم که نکنه موجود خاص دنبال گوشیم باشه ! پس شاید بهتر باشه گوشی رو از خودم دور کنم... و کلا نمیتونستم به اون ماجرا فکر نکنم چون تا حالا اتفاق نیافتاده بود یه همچین چیزی!
کامنتای پست "پلیس!" دااااغونم کرد...میفهمین؟! :)))))
- ۹۴/۰۷/۰۹