کولی بازی یک مزیت است!
اعتراف میکنم دیشب یک کولی بازی دراوردم که نگو!
به خواهر کوچیکه میگم شارژ گوشیم تموم شده بزن گوشیمو به شارژر مسافرتی (از همین شارژرایی که میزارنشون توی جا فندکی ماشین)
یه دریچه داره گوشی من که روی قسمت شارژش رو میپوشونه، اونو باز کردم تا شارژرو بزنه بهش (بگیرین چی میگم چون اگه بخوام ریز تر توضیح بدم ممکنه سوتی های وحشتناکی بدم :| )
شارژش کرد یکم که گذشت گفتم بده یه نگا به گوشیم بندازم..بعد دوباره گوشیو دادم بهش...
اینم اومده بود اون دریچه (دریچه آخه؟! :| یه در کوچولوئه) رو باز کنه زده بود شکونده بودش. یعنی جای اینکه از سمت چپ بازش کنه از سمت راست بازش کرده بود و این پرسش (peresesh) بازشده بود و من فک کردم شکسته...
منم اولی کلی جیغ جیغ کردم بعدم با همشون قهر کردم بعدشم کلی آبغوره گرفتم.
و در نهایت نشستم گوشیمو بررسی کردم دیدم با چسب یک دو سه درست میشه و بعدش دیگه به روم نیاوردم!
نشسته بودم عقب، خواهر کوچیکه رفته بود جلو نشسته بود روی پای مامانم میترسید بیاد عقب پیشم! بهش میگم بیا بهت پسته بدم، تخمه بدم! بیا اگه میخوای بخوابی سرتو بزار روی پام! اونم با چشمای گرد شده نگام میکرد و متعجب که چرا من یهو انقدررر مهربون شدم!
خب راستش از کرده ی خودم پشیمان بودم!
+بچه بودم یا تو سن نوجوانی... یه روز با مامانم سر یه موضوعی بحثم شده بود (هرچی فکر کردم الان یادم نیومد چه موضوعی)بعد اومدم تو اتاقم... قرآن روبه روم بود...همینجوری یهویی رفتم بازش کردم؛ اومد: و بالوالدین احسانا
ولی بازم میگم؛ زندگی یکنواخت خوب نیست...بالاخره بع2ی وقتا دعوا هم لازمه یکم! ولی ازونایی که بعدش آدما آشتی میکنن و خیلی با هم خوب میشن! ؛) خودم مثلا! :))
- ۹۴/۰۶/۲۱