میخواستیم بریم حالا یه بار کلانتریااا...
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۱ ب.ظ
حدود ساعت 9 و خورده ای شب... هوا تاریک...من و خواهرم... اومدیم از خیابون رد شیم و وارد محلمون بشیم، سیل ماشین و موتور مگه میزاشت؟!
بعد یه ماشین پلیس هم از روبه رومون ردشد... هی نگا میکرد!
به خواهرم میگم نکنه ما مجرمیم...یا شایدم شبیهشون!
رفت توی کوچه ی بعدی... گفتیم خوبه حالا ازونور وارد کوچمون بشه...
از خیابون رد شدیم و وارد کوچه ی خودمون شدیم... دیدیم ماشین پلیس از اون ته وارد کوچمون شد!
به خواهرم میگم خودتو مشکوک بگیر... مشکوک... مشکوک...!
چند لحظه پشت درختای دم کوچمون توقف کردیم بعد من آیفونو زدم دیدم خواهرم داره هنوز به مسیرش ادامه میده!
خیلی مشکوک بودیما... نمیدونم چرا پلیس نگرفتمون!
- ۹۴/۰۶/۰۲