عاشق این شعرم...
شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
![](http://s3.picofile.com/file/7938372254/_autumn_2.jpg)
- ۹۲/۰۶/۰۹
یادگار تمام نفرت من از توست .
نفرتی که با یاد کردن تو نصیبم میشود !
سیگار میکشم تا آرام شوم ، ولی همین سیگار هم طعم نفرت از تو گرفته . . .
وبلاگ قشنگی داری به منم یه سر بزن