کشتی تو مرا...
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ب.ظ
کشتی تو مرا با قد رعنای بلندت
ای من به فدای شب گیسوی کمندت
اصلا نرود خواب به چشمان من امشب
از فکر تو و سرخی لبهای چو قندت
شیرین تری از هر چه عسل هر چه مربّا
خیلی نگرانم که مگسها ! نخورندت...
نثری؟ غزلی؟ مستندی ؟ شاه رمانی؟
کاینگونه شده ورد زبان ، بند به بندت!
هر دفعه تو در هر گذری حاشیه سازی
صد قافله صف بسته ز حالات لوندت
هشدار! زمینت نزند چشم حسودان
هرچند که رد کرده بلا، دود سپندت !
می میرم و غیر از نگهت قاتل من نیست
در روز قیامت چه کنی با گله مندت؟؟
نه جان منی، جان به تو دادم ، گله ای نیست
ای من به فدای قد و گیسوی کمندت !
مریم صفری
- ۹۵/۱۱/۲۱