این قافله ی عمر عجیب زود میگذره
چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۴۸ ق.ظ
میگه یادته گاهی میومدین خونمون بعد شب همه یه جا میخوابیدیم و تو شروع میکردی واسمون داستان هری پاتر تعریف کردن؟ اونقدر میگفتی تا یکی یکی خوابمون ببره بعدم خودت میخوابیدی...
+همه ش میگفت بگو مهسا...بازم بگو... بعدم بین تعریف کردنام خوابش میبرد...
+ امشب گفت بمونید... فیلم وحشتناک ببینیم... نگفتم میترسم! گفتم حالا بعدا یه فیلم دیگه بزار میایم ما!
- ۹۵/۱۱/۲۰