این داستان: دسته بندی!
تازه کتاب علومشو باز کرده بود و داشت با جک و جونورا و دسته بندیشون آشنا میشد؛ در این بین سوالاتی ذهنش رو مشغول کرده بود که لازم میدید بپرسه تا بتونه خانوادش رو طبقه بندی کنه...
آبجی کوچیکه: مامااااان بابا پر داره؟
مامان: نه
آبجی کوچیکه: مامااااان بابا پولک داره؟
مامان: نه
آبجی کوچیکه: مامااااان بابا به بچه های خودش میتونه شیر بده؟
مامان: نه!!
آبجی کوچیکه: پس بابا حشره س
:|