بهش گفتم مشتبا بوده...دلش سوخت....
گفت نمیبخشمت بدون من رفتی مسجد. گفتم بهت گفتم که "زوووود"بیا، تازه مشتبا هم خوند... چندتا خوندا... کلی هم مداحی کرد (اول روضه ی امام علی خوند بعد حضرت زهرا بعد واسه امام حسین بعد یکم مداحی کرد و آل سعودو لعن کرد بعد واسه امام زمان خوند)...تازه واسه اولین بار هم بود میدیدم مردا چجوری سینه میزنن...یادته همیشه صدای سینه زدنشونو میشنیدیم ولی دلمون میخواست بدونیم چجوری اون سمت سینه میزنن، ولی این پرده ی بین مسجد نمیذاشت؟
لبته چهره هاشون معلوم نبود...فقط جایی که مشتبا میخوند مشخص بود و یه نور قرمز "یا علی" دیده میشد که دور تا دور مسجد مشکی بود و حتی از سقفشم پارچه های مشکی و یا حسینای مشکی آویزون بود...
قسمتی از یکی از مداحیای دیشبو براش فرستادم
+هی میگم مشتبا؛ هی یاد میم میفتم!