اگه موقع باز کردن پیچ و تاب یه نخ به گرهی رسیدی که نتونستی بازش کنی باید بی معطلی
قیچیش کنی.
+مهتاب نقاشی شده با ابرها
شمال غربی تنم تنگ شده برای شمال شرقی وطنم
تجویز پزشک من حرم درمانیست
کبوترم هوایی شدم...
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
باز هم زائرت نیستم از دور سلام
دنیا بدون مشهدت از خونمون کوچیکتره
#تولدت_مبارک_آقاجان
#شاه_خراسان
#امام_رئوفم💚
#سبزترین_قبا
#سبزقبا
امشب با 4 تا پتو به بغل در حالی که بینشون کاسه و لیوان و ادویه جاسازی کرده بودم تو کوچه بودم :|
داریم میفهمیم اسباب کشی یعنی چی. حتی اگر به فاصله ی 1متر از خونه ما تا خونه ی بغلی(دقی قا بغلی!) باشه!
+و رونمایی میکنم از کرم گوش امشب:
دل من پیش تو معنای بغل را فهمید
قدر این فاصله حداقل را فهمید
از خواب پرید کشور من اما
معنای مدافع حرم را فهمید!
+خدایا زیر خوزستانو کم کن. دستت طلا
لبهای سرخ و طره ی افشان که جای خود
دنیا "غزل" نداشت اگر "دختری" نبود!
کرم گوش امروز:
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
فرمانده برگشت... بعد از 35 سال
سی و پنننننننج سااااااال انتظار مادر...
#شهید_غلامحسین_دیمی
کرم گوش امشب:
یه مدینه، یه بقیعه، یه امامی که حرم نداره...
امروز ظهر یه سانس بین 11/30 تا 2 خوابیدم...با یه خواب بد پریدم از خواب. به اهل بیت گفتم صدقه بدین...
سانس بعد ساعت 5عصر تا 8 بود. باز بیدار شدم میگم خواب بد دیدم...صدقه بدبن
امشب پول گرفتم دستم میرم سمت صندوق صدقات... میفرمایند یه مقدارشو نگه دار واسه 5 دقیقه دیگه!
+نتیجه اخلاقی اینکه خواب بد رو نباید تعریف کرد. باید صدقه داد.
کرم گوش امشب:
قسمت به مصرع بعدم که عاشقت بودم
به صبح بعد طلوعت به شب نخوابی ها
+کسی میدونه کرم گوش با چی منتفی میشه؟ -_-
کرم گوش های امروزتونو بنویسین!
شاید یکی از خصوصی ترین چیزای هر کسی اون چرک نویس زیر دستشون موقع درس خوندن یا موقع با گوشی حرف زدنه.
چرا انقدر حال و حوصله ی پست نویسی نیست؟
که حال ندارم بگم روزی که رسیدم خونه زنبور نیشم زد و چشم چپم باد کرده و اهالی خونه صدام میزنن مختار ثقفی! منم وقتی از خواب پا میشم دارم دنبال "دل دل" میگردم=))
بیرونم نمیشه رفت با این اوضاع
گرفتار شدیم :/
عید نوروزم مبارک. همیشه دوس داشتم متفاوت باشم =))
به مامان گفتم که دارم درس میخونم. گفت به هیچی فکر نکن فردا امتحان داری، روزای آینده امتحان داری، خرابشون نکنی. گفتم فکر نمیکنم و با حالت بی خیالی نسبت به مسئله ی پیش رو جواب دادم. در حالی که دارم میمیمرم از دلشوره.خیلی هیجانی صحبت نکردم، فکر نکنه نگران شدم.
مامان دروغگوی خوبی نیس، یا لااقل واسه من. وقتی اتفاقی میفته، بعد از همه ی سوالام اول یه "هیچی" میگه بعد سوالمو جواب میده.
دعا کنید. زیاد دعا کنید. که نشه اون چیزی که عین خوره افتاده به ذهنم. که من صدبار میمیرم تا فردا.
+ممنون که نمیپرسین جریان از چه قراره
امروز خبر رو که شندیم راستش خیلی شکه شدم! به خوابم فکر کردم در حالی که فکرشو نمیکردم بخواد واقعی شه!
فقط امیدوارم قسمت ظهرش که آمریکاییا حمله کردن واقی نشه!
داعش حمله کرده بود یکیو میسوزوند، یه جا رو آتیش میزد صدای جیغ بچه ها و دلهره ای که تو فضا و توی چهره ی همه دیده میشد.از خواب پریدم به روح پر فتوح هرچی شهید مدافع حرم بود درود فرستادم که بازم شکر که کسایی هستن که نزارن این صحنه و این خیالات واقعی شن. ظهر باز خوابیدم. این بار نظامیای آمریکایی حمله کرده بودن. بیرون شهر چادر زده بودیم، تعدادمون زیاد بود و جامون نبود. یه اسلحه کمری بهم دادن که باتری میخورد. با یدونه باطری قلمی کار میکرد. واسه اینکه نکنه یه وقت باطریش تموم شه، نیاز به باطری داشتم. یه چاقوی ضامن دار هم میخواستم. رفتم توی شهر از یه مغازه اسباب بازی فروشی باطری و چاقوی ضامن دار خریدم. دوتا تانک کنار چادرمون بود. بابا و عمو هام شده بودن نیروهای انقلابی و کارشون هم این بود که از ما دفاع کنن و هم اینکه عملیات اونا رو خنثی کنن. همه رفتیم توی خونه ی عمو اینا واسه محافظت. بچه ها رو بردن طبقه ی بالا و مردا همه مواظب بودن و دم در کشیک میدادن. تو دلم آشوب بود. یه صدایی گفت که اومدن. نفسا حبس شده بود. تفنگمو دراوردم و گرفتم پشت سر یکیشون. از خواب پریدم.
گوشی یکی از بچه های خونواده رو دزدیدن، بهش زنگ میزنه میگه گوشیو پس بده، طرف میگه پین کد رو بهم بگو!
دزد انقد پررو؟! :دی
نتیجه ی آراء چی رو نشون میده؟ و یا حس و حال الانتون و دیدتون رو بگین!