زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

که باید از دل آدم دراورد

دوشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۰۲ ب.ظ

آدم خیلی زود ناراحت شونده ای نیستم... ناراحتی لحظه ای دارم... یکم بگذرد حالم خوب میشود و دلگیر هم نیستم از کسی...
ولی بعضی وقتا بعضی حرف ها تا مغز استخوان آدم نفوذ میکنند... مثلا همین یه مدت پیش رفتم توی اتاق یکی از بچه های هم سوئیتی ، یک حرفی زیر لب زد که همانطور که در را باز کردم...بدون هیچ حرفی در را بستم و رفتم توی اتاق خودم و هی بغض گلوگیرم را قورت میدادم و هی جلوی اشک ریختنم را میگرفتم.از آنجایی که نمیگذارم حرفی توی دلم بماند و شما هم نگذارید و گرنه بد میشود و اینها، و سعی میکنم ماجرا را تعریف کنم ک کینه نشود و اینها،فردایش که حالم خوب شد و دلم صاف شد با آرامش و لبخند ماجرا را برای "ز" تعریف کردم... گفت من فکر کردم "میم" به تو حرفی زده... میم هم گفت فکر کردم من حرفی زده ام که ناراحت شده ای تازه کلی هم عذاب وجدان گرفتم و کلی هم دیشب گریه کردم! گفتم نه خب "ز" گفت ولی بیخیال تمام شد! و قضیه تمام شد ولی "ز"ناراحت شده بود که من را ناراحت کرده بود و ترکیدن بغض ز همزمان شد با ترکیدن بغض من و میم و بغل کردن 3 تایی! و بعدش هم هی سر به سرم گذاشتن و هی آن جمله ی کذایی را تکرار کردن و هی خودم را میگرفتم که نخندم هی خنده ام میگرفت!

بعد تهش اینجوری بشود و طرف متوجه اشتباهش بشود و از دلت در بیاورد خوب است...ولی اینکه آدم هی بریزد توی خودش هی هیچی نگوید هی بقیه هم ندانند جریانش چیست خیلی بد است...
خب امروز هم به خاطر حرفی دلم گرفت... قهر طوری... هی حالم خوب نمیشد... آمد باهام حرف بزند که گفتم به خاطر فلان حرف و اینها ناراحت شدم... که خیلی بی انصافی... معذرت خواهی کرد... منم با بغض هی میگفتم نمی بخشمت... نمیبخشمت....ولی خب الکی میگفتم چون بخشیدمش و حالم خوب شد!

+حالا خیلی وقت ها هم با وجود خیلی ناراحت شدنم از موضوعی حرفی نمیزنم که قضیه کشدار نشود و طرف مقابل هم ناراحت نشود و اینها... البته این در صورت مغذب بودن و هیلی با طرف صمیمی نبودن است... وگرنه آدم که نمیگذارد حرف های عزیزانش توی دلش کینه بشوند، مگر نه؟! 

  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۱)

  • فرزانه شین
  • من خیلی وقتا ابراز نمی کنم که ناراحت شدم زی زی گولو...و این خیلی بده...و مشکلم اینه که چون گاهی از آدمایی ناراحت میشم که عزیزان و نزدیکانم هستم می بخشمشون اما انگار اثر اون دل شکستگی برام باقی می مونه...با اینکه کینه ای نیستم...):
    اینجور وقتا همش یاد این جمله می افتم که یادم نمیاد نویسندش کیه:
    زخم ها خوب می شوند اما خوب شدن با مثل روز اول شدن خیلی فرق دارد.
    من دل نازکم...خیییییلی زیاد
    پاسخ:
    منم دلمونازکم... ولی خدارو شکر جنبه م خیلی بالاس و هر حرفیو به خودم نمیکیرم...مخصوصا اگه شوخب باشه و اون حرف به خیلیا بر بخوره ولی چون میدونم شوخیه میخندم و اصصلا هم ناراحت نمیشه...
    خیلی از تیکه ها و کنایه هایی رو که نثارم میشه رو جواب میدم! 
    یکی از بچه ها میگفت تو هم که زبون دراز!
    زبون دراز نیستم...جواب تو آستین دارم!
    ولی خب گاهی بعضی حرفا خیلی...خیلی ناراحتم میکنن. .
  • مینا بهین
  • چه خوب واقعا
    من با اینکه میدونم کار شما درسته و باید انجامش داد،اینطوری نیستم.
    میریزم تو خودم بعد تو ذهن خودم ۱۰ بار طرفو فحش میدمو میزنم و میکشم :))
    پاسخ:
    خب منم گاهی هین توعم...گاهی... انقدرررر هم اینجور مواقع با خودم حرف میزنم تا دیوونه بشم! البته کم پیش میاد...وقتایی که با طرف خیلی رودرواسی دارم!
  • گمـــــــشده :)
  • چرا فونت اینقدر زیر است؟
    :|
    پاسخ:
    ریزه؟
    +درستش کردم...مرسی که گفتی یسرا :)
  • فاطمه غلامی
  • خیلی عادت خوبیه
    حفظش کن عزیزم
    پاسخ:
    :)
    آره منم میگفتم قبلا،خیلی صادقانه،ولی جدیدا به نتایج دیگه ای رسیده ام،سعی میکنم حساس نباشم
    پاسخ:
    من همچین آدم حساسی نیستم... از بعضی حرفا از بعضی آدما زود ناراحت میشم...مخصوصا اگه به نشونه ی تحقیر باشه! البته گاهی هم جوابشونو میدم!
    ز میم الف لام میم ر ح ی خل ‎:D‎‏ مثلا بگی زهرا زهره زیبا یا مریم و محبوبه و مرجان، چی میشه? زیزیگولو ‎;)‎‏ بغض خوبه. ولی زیاد که بترکونیش و حرفی نزنی و سکوت کنی، یهو میبینی داعش از سکوتت استفاده میکنه و خودش به گردن میگیره و انوقت خر بیار و باقالی بار کن با اون همه اسم های مخفف شده
    پاسخ:
    :))) زهرا و مژده! 
    فک کنم آدرسم افتاده دست اجنبی ها... (یعنی همون هم اتاقیا و هم کلاسیا!) واسه همین مثلا دارم با مخفف کردن یه کاری میکنم که متوجه نشن با کی ام :/
     میرزا! خیلی وقته نیستین... حیف "زرد" نیست؟!
  • سرباز جامانده
  • ناراحتیمو اصن نمیگم.اصلا نمیگم سعی میکنم فراموش کنم ولی خب بعضی وقتا نمیشه
    پاسخ:
    بعضی وقتا دیگه واقعا نمیشه... 
    خب من هیچ وقت ناراحتیم رو از کسی یا به کسی نگفتم چون همشون کاراشون رو قبول دارن و قبول ندارن که کارشون اشتباه بوده :|
    پاسخ:
    من مثلا بهش میگم: به خاطر فلان حرفت ازت ناراحت شدم... 
    حالا موافق بودن یا مخالف بودنش مهم نیست! 
    عادت خیلی خوبیه خیلی :)
    من خیلی زود ناراحت میشم :0
    اره وقتی به زبون بیاری خوب میشه :)
    پاسخ:
    خوب میشه :)
    من زود رنج بودم... ولی دیگه نیستم
    ولی گاهی از کسایی که دوسشون دارم زود میرنجم... ولی خب چون دوسشون دارم زودم میبخشمشون
    آدم همه ناراحتیا رو جمع میکنه تو دلش هی دلش بزرگ میشه بزرگ میشه تا اینکه یدفعه گنجایشش ته میکشه و بایه ناراحتی حتی خیلی خیلی کوچیک منفجر میشه و گدازه هاش میپاشه رو دوستیشون و سوراخ سوراخش میکنه!
    پس موظفیم که برای حفظ دوستیمون حتی ناراحتیای خیلی کوچیکو هم به هم بگیم!
    پاسخ:
    کلامی هم از مادر عروس :دی
    بله واقعا درست گفتی... همینه...باید عین آتشفشان نیمه فعال باشیم...نه آتش فشان غیر فعالی که یهو فعال میشه و گدازه هاش میپاشه روی کل شهر و عین اون فیلمه همه زیر خاکسترا میمونن و سالها بعد اسکلتاشونو کشف میکنن...
  • زینـب خــآنم
  • نـمیدونم اسمش کینه اس یا نه ؟؟
    مثلا همین اتفاقات اخیر خیلی روم فشار آورد
    احساس میکردم اگ بیشتر بخام ناراحتیم ُ بگم ، باعث تحقیر خودم میشم ، خودم غرورم ُ له میکنم ُ ازبین میبرم
    عزیزم بود ، خیلی خیلی هم عزیز ، از خواهر نزدیک تر ُ عزیز تر
    ولی بدجوری از چشمم افتاد ، بحدی ک الآن واقعا حس خاصی بهش نــدارم  و این شدت از چشم افتادنه واسم خودت بشدت عجیبه !
    میدونی از سه تا موضوع ناراحت شدم ، دوتاش ُ میدونه ِ ُ اون شب یکیش ُ تکرار کرد ، البته این دوتا رو واضحا بهش گفتم توی اس !
    ولی اون یکی دیگ ک خیـــــــلی بیشتر بهم برخورده بود ُ نـمیدونه
    احساس میکنم باید دور بشم ، خیلی خیلی دور
    و نـمی خوامم عادی بشم ُ همه فک کنن ک ی چیز الکی بود ُ یادم رف
    نـمیدونم ، گیر کردم
    نـمی خوام خودم خودم ُ تحقیر کنم ، نـمی خوامم فک کنه الکی بوده ِ ُ یادم رفته ، چون واقعا بهم شوک وارد شد !
    اصن هیچی نـمیدونم ، گیرم دیگ  : (((
    پاسخ:
    عی بابا...بهش بگو از چی ناراحتی
    بعضی وقتا منم خیلی از خودم حرصم میگیره... قهر میکنم به خاطر یه مسئله ای که نه میتونم به طرف مقابلم بگم و نه میتونم عین آدم باهاش حرف بزنم و کلا روی مود دلخوری میمونم!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی