از سری "خودآزاری ها"
يكشنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۱۰ ق.ظ
شب:
ناخن گیر را برداشتم...تمام ناخنهای دست و پایم را چیدم... ناخن انگشت کوچیکه ی پای چپم را طوری کشیدم که از پوست و گوشت کنده شد و خون آمد... فریادم دقیقه به دقیقه میرود هوا هرجا که راه میروم و پایم به جایی میخورد.
صبح:
از خواب که بیدار شدم...اولین کاری که کردم قیچی کوچک ابرو را برداشتم و رفتم بالای سطل زباله ی توی آشپزخانه ی خوابگاه و "خرچ خرچ" زدم و از موهایم کوتاه کردم...
+وای به وقتی که حال دختری خوب نباشد... ناخن ها و موهای دخترها را جدی بگیرید... اگر حالش خوب نبود این ها دم دست ترینن و اولین چیزهایی اند که به ذهنش میرسند برای عوض شدن حالش... که ولی نمیشود...نمیشود...
- ۹۵/۰۱/۲۲