جواب های مانده در گلو!
دوشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۵۴ ق.ظ
خانم همسایه ی روبه رویی وقتی من را میبیند و سلام میکند؛ آنقدر تند و تند و پشت سر هم و بدون نفس سوالات احوالپرسی را ردیف میکند که من واقعا نگران کم آوردن نفسش هستم...بعد هم خداحافظی میکند و میرود. بعد من میمانم و جواب سلامم و جواب همه ی سوال هایی که پرسید و خداحافظی ای که نکردم.
- ۹۴/۱۱/۲۶
میبینمش فقط سلام میدم بعد با لبخند نکاش میکنم تا فرآیند احوال پرسیش تموم شه وبره.سعی نمیکنم ج بدم عادت کردم :))