زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ

و وای از آن خاطره ی 4 سال پیش که منگ و شنگول بودم که میخواهم بروم دوست عزیزم را ببینم،که آنقدر هول بودم که وقتی دقیقا روبه روی در خانه یشان از ماشین پیاده شدم، و برادرش و دوست برادرش و موتور دوست برادرش آنجا بودند به دلیل اینکه من خجالت نکشم و معذب نباشم و رویم بشود برم خانه یشان، به احترام من بلند شدند و رفتند... بعد من که در این باغ ها نبودم و واقعا نمیدانم حواسم کجا بود به خیال اینکه این ها دارند میروند سمت خانه ی دوستم این ها، رفتم دنبالشان و چند قدم دور تر از آنها راه میرفتم و هی کیفم را هم تاب میدادم! بعد از چند قدم راه رفتن برادرش برگشت و مودبانه سلام کرد و من هم کم رو!، سرم را انداختم پایین و گفتم سلام! بعد دوباره ادامه دادند به راه رفتن و من هم ادامه دادم به راه رفتن و هی توی دلم صد سوالی بود که چرا برگشت و گفت سلام! بعد از چند دقیقه دوباره راه رفتن باز هم ایستادند- و من هی توی دلم که چراااا باز هم ایستادند؟!- و با لبخندی شیطنت آمیز پرسید که: میخواین برین خونمون؟ و من در دلم که نه میخوام برم خونه عمتون! جواب دادم: بله
و با دستش به دور دست ها اشاره کرد که:خونمون اونجاس! بعد حسابش را بکنید که من چه حالی داشتم که وقتی برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم دیدم چقدررر خانه یشان آن طرف تر است! 


#لطفا_نویسنده را_سرزنش_نکنید! 

#یک_عدد_زخم_خورده

  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۵)

:|
پاسخ:
:/
وات؟!
متن خوبی بود
پاسخ:
:)
  • خانم الفــــ
  • :)))))
    پاسخ:
    آیکون خجالت و اینا!
     و ماجرای عشق و عاشقیت از همون روز شروع شد :)
    پاسخ:
    نه بابا... هرموقع میبینمش اون صحنه یادم میاد و کلی خجالت میکشم... از اون موقع شدم سوژه ی خونشون
    :))))))
    وای بیچاره... :))))
    پاسخ:
    خیلی بد بوووود! آیکون گریه!
    دلم میخواست زمین دهن باز کنه...اون بره تو زمین...وگرنه من که زندگیمو دوست دارم!
    درکت میکنم:|
    پاسخ:
    مگه تو درکم کنی ؛)
  • سرباز جامانده
  • خخخخ آخی نازی
    پاسخ:
    :)))
    :)))))))) 
    یه بار دخترخاله ی بابام اومد بیاد خونه ی ما، اون زمان که مجتمع بودیم رفت خونه همسایه مون:| نشست، پسر همسایه درو باز کرده بود فک کرده بود داداش منه خانوم صابخونه از حموم میاد میگه واااااا شما کی هستید و بعد میفهمن اشتباهی رفتن:|
    چقدررر ما شرمنده شدیم پیش همسایه مون یادش بخیر:))
    پاسخ:
    واااای !!! وااای چقدر سوتیش وحشتناک بوده! :)))))))
    +فکر کن خانوم همسایه چی فکر کرده!
    فکر کن پسر همسایه چجوری واسه مامانش توضیح داده که من این خانومو نمیشناسم!
    و ما هروقت به خانه دوستمان رفتیم داداشش گوشه اتاق مثلا خوابیده بود.همانا
    #بیشعورهاـمشمول ـ سرزنش اند
    #یک ـ عدد ـ زخم ـ خورده ـ دیگر
    پاسخ:
    هر موقع من میرم خونشون(سالی یه بار!) داداشش میره خودشو گم و گور میکنه که من خجالت نکشم! :)))
    :))))))))))
    عالی !! 
    پاسخ:
    🙊🙈 :))) ! میام براتاااا!
  • مستر نیمــا .
  • سوت بلبلی میزدی یا ساده بعدش؟
    پاسخ:
    بلبل کجا بود؟! بعدش مث اسب فرار کردم رفتم تو خونشون درم بستم! ازونورم خودمو چسبونده بودم به در صدام در نمیومد!
    بعد دوستم اومد و و خنده ش گرفته بود ازین حالت من! :))
    آیکون خنده :) از اینا که اشک از چشماش جاریه :))))
    پاسخ:
    گنجشکک اشی مشی :)... 😅 :)))
    :)))))) جالبه که ما اصلا برادر نداشتیم!!! گفت فکر کردم داداشتونه-منظورش داماد بود شاید، فک می کردم خواهرم عروس شده!!- خیلی هیجان انگیز ناک بود.

    لازم به ذکره این دخترخاله اصلا رشت نبود و سالها بود ما رو ندیده بود. مثلا 15سال بود مامانمو ندیده بود:| نمیدونست ماها پسریم دختریم چی هستیم :))))) 
    + پسر همسایه شاسکول بود که درو وا کرد گفت بفرمایید بشینید دیگه:|
    پاسخ:
    میگم اگه نمیومد بهتون سر بزنه یین تر بود!
    پسر همسایه چه خل و چله! :)))  
    باز خوبه من دنبال اینا راه افتادم اینا فکر بد نکردن! و خودشون فهمیدن من هوس و حواس ندارم! :))
    خخخ
    من نمیدونم چرا به جای تو من خجالت کشیدم هی خوندن پست :)))
    پاسخ:
    شما قرار بود به روم نیارین...من خیلی خجالت زده میشم چون! :))
    ماذا فازا اگزکلی؟
    پاسخ:
    ناتینیگ.. دونت ووری!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی