رابطه مثل گرم شدن میماند
مثلا یک روز خیلی سرد که شما وارد یک اتاق خیلی سرد میشوید،و تمام شوفاژها در حال کار نکردن یا تازه کار کردن اند شما بخواهید خودتان را گرم کنید(مثل امروز من!)
راه تر: میشود رفت یک قابلمه ی پر از آب را گذاشت روی گاز تا بخار کند ... بعد شما میروید دستتان را بالای آن بخار ها میگیرید...گرمتان میشود در حالی که دستتان از بخارات خیس شده و به محض اینکه یک قدم از قابلمه دور شدید فضای سرد شما را می بلعد...و دستتان یخ میزند و بیشتر سردتان میشود!
رابطه ی محبت آمیز موقت با افراد موقتی مثل این... در لحظه ای که هستند وجودتان را از محبت گرم میکنند... ولی امان از رفتنشان...رفتنشان اوج فاجعه است...مثل همان یخ زدنه بیشتر دست های خیس... هم حس دلتنگی بعدش؛ هم حسی که ترجیح میدادید شاید بهتر بود از اول آن گرمای ناپایدار نباشد.
راه خشک: بگذارید قابلمه کم کم کارش را بکند و هوای اتاق را بدون خیس شدن شما گرم کند... در این صورت این هوای اطراف شماست که گرم میشود...
رابطه ی محبت آمیز دائمی عین این مثلا... بدون نگرانی گرم میشوید از این حس؛ دل گرمید و حستان لحظه ای نیست ...
+ رفتم بالای قابلمه ی در حال بخار...اینا به ذهنم رسید...خدایی حال میکنید رابطه ی این دوتا موضوعو با هم؟!
- ۹۴/۱۱/۱۸