زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

خسته و کوفته آمدیم خانه... هی خواهرم میگفت نریم...گفتم بیا بهشان قول دادیم برویم... کلی بهانه اورد که من خسته ام و فردا دادم میروم و پروی لباسم مانده و وسایلم را جمع نکرده ام... من هم دوبرابر غر زدم و گفتم قول داده ایم...پس یا اصلا نمیگفت یا الان که باید سر قرار باشیم بیا برویم... آماده شدیم و هول هولی رفت خیاط برای پروی لباس و هول هولی نماز خواندم تا بیاید...همین که صدای آیفون آمد پریدم توی کوچه و آژانس گرفتیم و رفتیم...
رسیدیم. 4نفری نشسته بودند دور یک میز و بستنی و کیک های سفارشیشان را خورده بودند و تا ما رسیدیم شروع کردند به حساب کردن، قبلش بهشان پیام داده بودیم که ما کافه چیزی نمیخواهیم و بیایید باهم برویم برای شام یک جایی...
پا شدند که مثلا برویم دنبال جایی برای شام... قبلش به خواهرم گفتم من واقعا سیرم و میلم هیچی نمیکشد...او هم حرف من را تایید کرد ولی چون قول داده بودیم گفتیم حالا که میخواهیم برویم پیششان فوقش یک پیتزا را با هم میخوریم.
از کافه که همگی آمدیم بیرون بنا گذاشتند به خرید کتاب و میخواهیم برویم فلان و فلان کتاب فروشی ...ما هم رفتیم... حالا یک دوساعتی هم آنجا معطل. بعد فرمودند بگردیم دنبال فست فودی یا پیتزایی جایی و خب ماشالا اینجا قدم به قدم هست... هی این یکی بد است، آن یکی مزخرف است، آن یکی افتضاح است... تا زورکی خودمان را چپاندیم در یک جایی به نام...نامش هم یادم نمی آید. رفتیم نشستیم و خب یکی از ماها در کتابفروشی جا مانده بود و منتظرم ماندیم تا بیاید...ازین فرصت "ن" استفاده کرد و سربه سر بقیه میگذاشت و با هم حرف میزدیم و گاهی هم به حرف هایش میخندیدیم..."م": اه اه اینا چقد مسخره میکنن. وای بسه. اه بچه ها. بعد هی محلمان نمیگذارد و خودش را با آیفونش مشغول کرده هی یا صدایش را در می آورد یا باهاش سلفی می اندازد... یک سیب گاز زده انقدر ها هم کلاس ندارد! بعد هی به ما برچسب بی فرهنگ و بی ادب و بی کلاس میچسابند... هی پز دماغ عملی اش را میدهد و هی تاکید میکند که حتما عکس هایش از نیم رخ باشد و هر هزار تا عکسی که گرفته را زشت میداند و میگوید هزار تای دیگر از من با گوشی اپلم در حالت نیم رخ بگیرید...!
آمدیم سفارش بدهیم دیدیم هر چی که سفارش میدهیم را ندارد...گفتیم خب برویم یک جای دیگر... دم در که رسیدیم فرمود کارتان خیلی زشت بود ، مگر من مسخره ی شمام هی ازینور به اونور... هی ازینجا به آنجا...
من و خواهرم برگشتیم گفتیم: به اندازه ی انقدر هم انصاف نداری ... ما حتی نمیخواستیم بیاییم ولی چون با شما بودن را ترجیح میدادیم آمدیم ... حتی تازه هم غذا خورده بودیم... حتی خواهرم فردا در حال رفتن است و این همه وسایل جمع نشده... حتی یک کافی شاپ و پیتزایی بزرگ سر کوچه ی ماست که بیا و ببین و میتوانستیم از آنجا بگیریم...

تاکسی... و یک راست آمدیم خانه...
چقدررررررربعضی ها رفتارشان عوض شده... هی چس کلاس می آیی که چه...مثلا پز گوشی ان را میدهی یا دماغ عملی ات را یا هزار چیز دیگری که اینجا جایش نیست بگویم... حیف بود خاکی بودنت...ولی برو با همان هایی بپر که اخلاقشان رویت اثر کرده و این شکلی شدی... چقدر دلم بودن با تو را میخواست که حاضر شدم از آسایش خواهرم بگذرم و کلی حرف ریز و درشت را نثارش کنم که ساعتی پیش تو باشم... این خط این نشان...انگار نه انگار که تو همان بودی که بچه که بودیم برای اینکه ساعتی بیایی خانه مان یک هفته را گریه میکردی... همانی که هر روز کمتر از یک ساعت با هم حرف نمیزدیم...که شب ها زنگ میزدی به گوشی ام و یک ساعت که میشد گوشی خود به خود قطع میشد و باز میزدی و باز سر یک ساعت بعدی به همان منوال. اصلا انتظار نداشتم که وقتی در حال تاکسی گرفتن بودم پشت سرم حرف بزنی و به آن دو نفر دیگر بگویی من باید ناراحت بشم نه اونا... بعد آن دو نفر دیگر از من معذرت خواهی کنن و تو سرت را بکنی توی گوشی ات و انگار نه انگار که ما به خاطر تو آمده ایم!

  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۳)

  • سعادت سلیمانی
  • اول
    پاسخ:
    بسلامتی!
    عهه نیگا نیگا یه بار انلاین بودیم اومدن جامونو تصاحب کردن
    حالا بساطمو کجا پهن کنم:/
    پاسخ:
    جاتو اشغال کردن! عخی...!
    اعصابم نداریا؟؟؟؟؟

    از این آدما همیشه پیدا میشه که بالاخره یه روز خود واقعیشون رو نشون میدن!

    شما کوتاه بیا :)
    پاسخ:
    اعصاب که واسه آدم نمیزارن...
    والا من هیچی بهش نگفتم... فقط ترجیح دادم نبینمش!
    پر شده ازین ادما که با دو قلم لباسو گوشیو ارایش میخوان کلاسو فرهنگشونو بالا ببرن
    ولی می...نن تو هرچی کلاسو فرهنگه
    پاسخ:
    همون نقطه چینی که گفتی دقیقا!
    خیلی ناراحت شدما...خیلی
    آدمی نیستم که بی جنبه باشن یا هرحرفی بهم بر بخوره... ولی خیلی دلخور شدم...
    اه اه اه
    من میبودم میزدم دماغ عملیشو له میکردم
    بچه ننه ........ ......... .........  ..........
    پاسخ:
    تو رو کم داشتیم :)
  • آبجی خانوم
  • دیگه این چیزا عادی شده عزیزم
    دنیا خوبی هم که بکنی طلبکارند
    پاسخ:
    خوبیاتو میزارن پای سادگیت و ازت سوء استفاده میکنن!
    تف آقا ...تف به اونایی که مثل این ماگ حرارتی ها ؛ رنگ عوض می کنند .
    تف به اونایی که به خاطر چهار تاز چیز ناچیز .... ناچیز واقعی ؛ عوض می شن و اینا ...
    تف.
    پاسخ:
    ع... چه قشنگه ماگ حرارتی... عین آفتاب پرسته یعنی؟!
    تف بزرگ و سفید حتی!
  • سرباز جامانده
  • :-/ بدمان آمد.چرااینجوری شدن؟!
    پاسخ:
    اصن باید بدت بیاد... مزخرف شده اخلاقش...
  • عاشق بارون ...
  • خیلی خیلی! آدما میتونن در مدت کوتاهی خیلی خیلی عوض بشن حتی!
    پاسخ:
    خیلی خییییییلی... خیلی عوض شده
    دنیا پر از آدم‌های اینجوری شده!
    من که بعضی وقتا می‌ترسم خودمم که یه دفعه خودمم عوض بشم :(
    پاسخ:
    حواست به خودت باشه...ببین کی گفتمااا!
    افتاب پرست ؛ نه حالا ...
    ولی خوب واقعا رنگش عوض میشه . مثلا طرحش پیدا می شه .
    پاسخ:
    چه باکلاس! باید برم یدونه بگبرم! 
    من ازین ماگای جداره فلزی دارم... که میتونی کولت هم بندازی!
  • مستر نیمــا .
  • همه آدما عوض میشن
    همه
    پاسخ:
    کاش اگه قراره عوض بشن در یه جهت خوب... نه عین این... حیلی دلم گرفت ازش.
    مطمئنی خودت عوض نشدی؟؟
    این تغییرات اجتناب ناپذیره
    و فوووووووووق العاده بستگی به ادمهای اطراف داره
    شاید بین ادمهای جدید دنیای جدیدش این ادم قابل تحمل ترین بوده باشه

    نمیشه قضاوت کرد
    چون همیشه بالاتر از سیاهی رنگی هست

    ولی از یه جایی باید اول به خودمون احترام بزاریم

    بیخی
    مهم اینکه که بهانه شد معرفت ابجی بازم بهت ثابت بشه

    شادزی
    پاسخ:
    خودم اگه عوضم شده باشم عوض شدن اون دیگه خیلی تو ذوق میزد...تو ذوق هممون!
    تا اونجایی که میدونم ادما و همکلاسیاش آدمای خوبی نیستن و اینم خیلی تحت تاثیرشون قرار گرفته... اوایل تحملشونو نداشت...خودش میگفت...ولی الان رفتاراشون واسش عادی شده

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی