زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

دو سایه ی آدم روی دیوار

پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ق.ظ

اینکه خواهرم رفت در پذیرایی را باز کرد و توی حیاط را نگاهی انداخت و گفت :دو نفر از روی دیوار رد شدن و سایشونو دیدم... چیز عجیبی نیست، ولی راستش یک لحظه ترسیدم... آن هم به خاطر سیمکارت عزیزم که توی زیر زمین است. بعد گفتم: دستشویی... بیا با مامان بریم. بعد خواهرم گفت ...وای لپ تاپم...بعد به یکی از قالی های لوله شده ی کنار دیوار که در اثر خانه تکانی جمع شده بود تکیه زد...
من هم به آن چند هزار فیلم و عکس و آهنگ و تمام خاطرات و دار و ندارم که توی لپ تاپش بود فکر میکردم...
رفتم خزیدم پیش مامان... خواهر کوچولو گرمش بود بیدار شد و شروع کرد به راه رفتن...گفتم کجا؟ نری بیرون. و تا رفت توی پذیرایی خواهرم هم همین جملات را نثارش کرد!  مامان را بیدار کرد که مامان اینا میگن دو نفر از روی دیوار رد شدن...مامان هم بیدار شد و یک نگاهی به من انداخت و گفت دیدیشون؟ گفتم زهرا دید... گفت اون که هی رفت و آمد آدما رو روی دیوار میبینه... و رفت در را باز کرد.
بهد آمدیم همگی نشستیم پیش هم توی اتاق ... چند دقیقه من و خواهرم به هم نگاه کردیم... گفتم: تو هم شنیدی؟ گفت آره... و به مامان گفتیم صدای باز شدن قفل در بود...


+2/24 دقیقه ی نصف شب... الان صدای آژیر پلیس آمد و من و خواهرم خیره به هم ...

  • . زیزیگلو

نظرات  (۵)

  • اَسی بولیده
  • واقعا دزد بود؟؟؟
    پاسخ:
    نمیدونم والا
    ما که به خاطر حرفای خواهرم تا به این لحظه جرات نکردیم بریم بیرون!
    دزد ندیدی....
    پاسخ:
    ندیدم!
    خواهرم دیده بود...اونم سایشونو از پشت پنجره!
    میگفت سایشون افتاده روی شیشه... 
  • سرباز جامانده
  • عاقا میرفتین از عاقا پلیسه میپرسیدین
    پاسخ:
    عاقا پلیسه با ماشینش اومد یه آژیر زد بعد دور شد... دیگه ما صدای آژیرشو نشنیدیم... حالا شاید آژیرشو خاموش کرده بود منتظر این دوتا بود...نمیدونم!
  • مستر نیمــا .
  • ترس نداره که. میرفتین جیغ مزدین خودشون در میرفتن
    پاسخ:
    اگه هول میشدن بهمون تیر میزدن چی؟!
    حالا البته نمیدونم تفنگ داشتن یا نه هااا ولی خب هرکی میره دزدی باید تفنگ داشته باشه... اصلا من اگه جاسون بودم میبردم با خودم!
    وای تنها خونه بودین باباتون نبود
    نگرانتون شدم الان خوبین؟
    پاسخ:
    بابام بود...خواب بود...نخواستیم بیدارش کنیم :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی