حال و روزم داغان! فکر و ذکرم داغان تر! به یاری شما نیازمندم!
پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۳ ب.ظ
اومدم نشستم توی سایت دانشگاه و ذهنم درگیر اون وبیه که الان اسم طرف یادم نمیاد که بخوام برم تو وبش :|
هی ایم ویرگول میاد تو ذهنم...ولی ویرگول نبودا!
همون که مامان و باباش رفته بودن مکه...که خودشون رفته بودن سفر،تهران...که اوضاع منا رو شنیده بودن و با imoبهشون زنگ زده بودن!
هی سرمو میارم پایین میزنم تو میز سیستم بلکم یادم بیا! نمیااااد ولی!
تازه حواسمم نبود آدم پشت سرم نشسته!
الان فکر میکنن من یه چیزیم هست!
و خب فک کنم یه چیزیم هست...! دچار آبریزش دماغ و بینی...گه گاهی سرفه...سوزش گلو و فین فین!
هرچی آدم دور و ورم بود این چند روز، همه مریض!!
خدایا حقمه تو غربت...تو شهر غریب من به این روز بیفتم؟!
+ خلاصه اسم وبو بگین تا من دیوونه نشدم!
هرکی هست بیاد خودشو معرفی کنه زودی!
- ۹۴/۰۹/۲۶