باز هم من بی سرو پا جاماندم...
يكشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۲ ب.ظ
علاوه بر دایی و زن دایی و عمو و خاله و پسرعموم و اون یکی دایی و دوستم. و کسایی از اه خانواده که هنوز خبر رفتنشون به دستم نرسیده..
امروز ساعت 4 بابا دوبار زنگ زده بود، گوشیم سایلنت بود...یکی دو دقیقه بعد تماسشو دیدم و بهش زنگ زدم... گفت کاری نداری؟ دارم میرم کربلا... گفتم کی؟ گفت الان...
امام حسین منو هم باید بطلبی...اصن زورکیه آقا...زورکیه
- ۹۴/۰۹/۰۸