زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

اندر احوالات ماشین سواری!

سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ق.ظ

بابا گفت ترمز بگیر، کنار این ماشینه بمون.

ترمز گرفتم ماشین ررررفت! 

هرچی بیشتر ترمز میگرفتم ماشین بیشتر میرفت!

غش غش پشت فرمون میخندیدم بابام گفت پیاده شو!


رفتم خونه به مامانم میگم: خب این چه وضعشه؟! 

گاز میدم ماشین میره، ترمز میگیرم ماشین میره، کلاچ میگیرم باز ماشین میره! بابا هرسه تا رو به گاز وصل کرده!


+اومدیم خونه، به خواهرم میگم ماشین که با من راه نمیومد...تو این مسیری رو که رفتی چجوری رفتی؟  میگه میدونی چجوری؟ میگم نه! چجوری!؟ میگه پام فقط روی کلاچ بود داشتم با کلاچ میروندم، اصن گاز نمیدادم :)))))


اومدم پارک کنم پشت یه ماشین، ماشین توی کوچه افقی پارک شد :|

جوری که خونه ی همسایه روبه روییمون روبه روم بود، همسایه بغلیمونم پشت سرم... 

کوچه رو بسته بودم...  :|

بعد اومدم بگم که نه الکی من نمیخواستم پار کنم میخواستم دور دوفرمونه بزنم، اومدم که دوفرمونه ش کنم بابام گفت پیاده شو :)))

نزدیک بود دوتا ماشینو له کنم، یه ماشین جلویی یه عقبی رو، باز بابام گفت پیاده شو! ژست افسر گرفته هی پیاده م میکنه! :))

حالا ماشینا هم ثابت بودنا :|


+امشب خوب بود ولی. ماشین رام شده بود :)


  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۹)

  • نفس سادات ......
  • خخخخخخ یه بار مامان منم خیابون بست با ماشین اخ یادم میاد فشارم میافته پایین.
    پاسخ:
    من با مامانت همزات پنداری میکنم :دی!
  • مـــیـــمـــ ...
  • :)
    هرماشینی ماشین ِ آموزش نیست 
    بابات از افسرهم بدتر بوده
    پاسخ:
    دنده و پدالها و فرمون ماشین ما عین مال آموزشگاه نرم نیست...مال آموزشگاه شله تقریبا!
    تفاوت از زمین تا آسمان است بعد بابام باور نمیکنه وقتی اینو بهش میگیم :))
    من خیلی سال قبل ؛ قبل از اینکه به سن ِ رانندگی و گواهی نامه گرفتن برسم حتی ! به بابام گفتم بریم رانندگی یادم بده . فک کن ما رفتیم جایی با شیب 10 درصدی ؛ بعد من برای اولین بار می خواستم کلاچ و ترمز و گاز رو لمس کنم :دی.
    بابام هی می گفت ماشین نباید عقب بره باید طوری تنظیم کنی که ماشین بلافاصله راه بی افته. ولی اخرم ماشین عقب می رفت :دی. بابا دفعه اولم بود :دی.


    پاسخ:
    از همینجا خدمت بابات و بابایون سلام عرض میکنم و میگم که تو درک نکردی واقعا؟!
    بابات خواسته تو شرایط دشوار قرارت بده که طعم شیرینی رو قشنگ تر بچشی :|
    + ببین خودم نفهمیدم چی گفتم ولی همینه که میگم! راسته!
    عزیز من هر کی که استعداد رانندگی نداره خخخخخخخخخخخخخخخخخ
    حرفای من به خواهرم بعد 4 بار افتادن در آزمون رانندگی
    من اولین بار قبول شدم هی میکوبم تو سرش
    پاسخ:
    4بار افتادن؟
    از شکست عشقی هم بدتره براش... اذیتش نکن...روحش خدشه دار میشه :)
    مهندس جهنم => امکان نداره تو اولین بار قبول شده باشی... تو فقط ادعا فقط ادعا و دیگه هیچ!!
    پاسخ:
    باز شروع نکنیدا
    من رانندگی رو دوست ندارم.. و نرفتم گواهینامه هم بگیرم حتی!
    پاسخ:
    آره فک کنم قبلا گفته بودی :) چرا خو؟!
    خدا صبر بده به پدر گرامتون: ))))
    پاسخ:
    نه من دست فرمونم خوبه،بابام ناشکره فقط! :))
    هاهاها خیلی خندیدم یادم باشه خاطره وحشتناک اولین رانندگیم رو توی وبلاگ بنویسم!

    ولی خب تجربه دو چیز رو ثابت کرده:
    1. لعنت به پدال های آموزشگاه
    2. در کنار پدر ها رانندگی نکنید
    من الله و توفیق
    پاسخ:
    تجربه چیه اصن؟! حدیث گفتی دلبندم :)

    امتحان شهری دادی؟

    من 4 جلسه دیگه کلاسم تموم میشه....در هر حال حاضر تمام کتف و بازوم درد می کنه از بس پارک دوبل کردم و دور دو فرمونه زدم!!!((((: آخه فرمون ماشین آموزشگاه هیدرولیک نیست|:

    اتفاقا من با پدالای ماشین خودمون خیلی راحت ترم

    راستی چند تا پست قبل ازم پرسیده بودی اطلاعات طب سنتی رو از کجت دارم...ببخشید یادم رفته بود جوتب بدم...یه بخشی مطالع و علاقه مامان جان به طب سنتی!(((:یه بخشی هم اینترنتی

  • فرزانه شریف
  • وای چقد غلط املایی دارم|||||||||:
    پاسخ:
    نچ نچ نچ، بیا یه املا ازت بگیرم بینم!
    ولی من فهمیدم چی می گی ...راحت باش :دی.


    پاسخ:
    خدا رو شکر که تونستم منظور و نفهوم رو با موفقیت ابلاغ کنم!
  • فاطمه (خودکار بیک)
  • مگه با کلاچم ماشین راه میره ؟؟
    عخیییییی ...
    پاسخ:
    ما رفتیم شد! :))
    اگه میخوای یاد بگیری باید خودت ماشین رو تنهایی برداری و برونی حداقل روزی یه ساعت
    بعد یه هفته دستت کم کم میخوابه
    این آموزشگاه ها هیچی یاد نمیدن
    هر چی یاد بگیری خودت یاد گرفتی

    پاسخ:
    اگه برم دانشگاه که دیگه نیستم که بخوام برونم...
    آموزشگاه تا تونست کلاسا و امتحان شهری و عملی رو واسه من انداخت عقب، هربار هم به یه بهونه ای که یدفعه عکس نداری یه دفعه امضا نکردی و...
    کلی منو سر گردوند
  • دانشجوی کلاس اول دبستان
  • سلام

    چقدر پیروزمندانه داستان را تعریف می کنید!!

    اعتماد به نفس خوبی دارید
    پاسخ:
    سلام
    خب بالاخره اولین بارها همیشه کار اونجوری که ما میخوایم پیش نمیره... یه سوتی هایی هم در مسیر هست!

    در راستای جوابی که به فرزانه دادید باید بگم املا رو نمیگیرن! بلکه میگن:)

    پاسخ:
    عه؟
    ما میگیم املا بگیرن آخه! البته با گویش خودمون!
    من گویش خودمونو که به فارسی برمیگردونم همچین سوتی هایی میدم گاهی! ؛)

    املا رو میگن و مینویسن ، اون امتحانه که میگیرن !

    مگه اهل کجایی؟

    پاسخ:
    دزفول :)
    خوزستان
    چه خوب! خیلی لهجه جنوبیا رو دوس دارم درواقع تنها لهجه تو ایرانه که خوشم میاد:)
    پاسخ:
    جدی؟!
    البته هم لهجه داریم هم گویش...مثلا گویش ما دزفولیه!

    اوهوم:)

    نمیدونستم شهرای مختلف جنوب لهجه ها و گویشای متفاوتی داره ! من از طریق تلویزیون فقط شنیدم

    پاسخ:
    منظورت از تلویزیون همون جناب خان نیست؟! :))

    :)))))

    نه فیلما رو گفتم مثل روز سوم!

    پاسخ:
    :)))))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی