زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

استخر واحد ۸

پنجشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۵۴ ق.ظ
چند روزی بود که شیری که شلنگ ماشین لباسشویی رو بهش وصل کرده بودیم چکه میکرد و توی آشپزخونه آب جمع شده بود. من با خواهرم رفته بودم بیرون. وقتی اومدم تازه شب شده بود، رضا گفت اومدم شیرو ببندم که شکسته و آب فواره زده تو آشپزخونه، الانم فلکه آب رو بستم و زنگ زدم به تعمیرکار. منتظر تعمیر کار موندیم نیومد. زنگ زدیم که میخوایم بریم بیرون الان میای یا بعد از وقتی که اومدیم؟ گزینه ی دوم رو گفت. وقتی برگشتیم باز زنگ زدیم گفت گیرم. یه ساعت بعد باز زنگ زدیم گفت گیرم. از ۶ عصر تا ۱شب گیر بود و باز زنگ زدیم گفتیم خب الان که یک و نیمه نمیای؟ گفت فردا
صبح شد. رضا خواست بره سر کار و قرار شد من رو برسونه خونه ی پدریم. توی بی آبی میموندم؟!
ساعت ۲بود که زنگ زد گفت همسایه ی پایینی زنگ زده گفته سقف یکی از اتاقام داره میاد پایین، اتاقمم تمام آب برداشته، بیاین ببینین خونتون چه خبره؟
رضا گفت من دارم حرکت میکنم ولی طول میکشه تا برسم اگر بابات هست باهاش برو ببین اونجا چه خبره؟
همون موقع بابا از مدرسه اومد و با هم رفتیم سمت خونه ما.
از توی حیاط فلکه آب رو چک کردم که باز بود. بستمش. ما صبح که میومدیم فلکه رو بسته بودیم.همین که اومدم درو باز کنم همسایه پایینی با خانمش اومد گفت چی شده؟ گفتم که منم تازه رسیدم.
من،بابا، همسایه ی پایینی و خانمش همه پشت در بودیم و من درو باز کردم، بعد گفتم خب خدارو شکر هیچی نشده مشکل از خونه خودتونه
در کمال ناباوری دیدم که نه خیر! تمام کف خونه قد ۵ الی ۱۰ سانت آبه! و انقدر که ساکن بود نفهمیده بودم! پاچه شلوارمونو کشیدیم بالا و زدیم به دل استخر توی خونه. همسایه با کسب اجازه از من وارد خونه شد و برق رو قطع کرد، بعدم گفت حالا باز من که رفتم فلکه آب واحدتونو بستم! من گفتم ما صبح که رفتیم بسته بودیمش!
 انقدر بهت زده بودم که نمیدونستم از کجا شروع کنم، ما تنها سه ماه بود که عروسی کرده بودیم و تمام وسایل چوبیم و قالیمون غرق آب بود! اتاق ها هم از آب پر شده بودن، و من اون لحظه به تنها چیزی که فکر میکردم کتابام بودن. با عجله رفتم سمتشون که خدای نکرده غرق در آب نشده باشن، چون همیشه کف اتاقن! که خدارو شکر همشونو روی میز چیده بودم.
خلاصه نگم که همسایه های دیگه هم با زن و شوهر و پسر خونواده اومدن کمک و هرکی یه طی یا جارو دستش و توی خونه ی ما وایساده بودن و آبِ توی سالن رو میریختن سمت پله ها

الان دو هفته ای از اون ماجرا میگذره، کمد دیواری ها تا اونجایی که توی آب بودن کپک سبز زدن، دو بار کپک زداییشون کردم! 
پایه های وسایل چوبی و تختمون باد کرده و افتضاحاتی دیگر!
قالیمونم کپک سیاه زده، خونمونم بوی نم و رطوبت میده

اگر میپرسید که جریان فلکه چی شد باید بگم که طی بررسی هایی که ما و همسایه پایینی و مدیر ساختمون انجام دادبم متوجه شدیم این فردی که ماهی یه بار میاد واسه نظافت ساختمون، اون روز هم اومده بوده و از تمام واحد ها شیر فلکه آب واحد ما رو که بسته بوده باز کرده و بعد از تموم شدن کارش هم نبستش.
الانم مدتهاس متواریه و گوشیش رو جواب نمیده!
  • . زیزیگلو

نظرات  (۱۱)

  • آسـوکـآ آآ
  • چقدر میتونه فاجعه بوده باشه. به معنای واقعیت کلمه.
    پاسخ:
    و وهم انگیز !
  • 🦉 شباهنگ
  • و برای همینه ما وقتی فیوزو از پایین قطع می‌کنیم کار برقی انجام بدیم من می‌رم وایمیستم بغل فیوز که یکی اشتباهی نیاد وصلش کنه :| 
    پاسخ:
    اون که دیگه وصل بشه فاجعه انسانی رخ میده!
    کنجکاو شدم بدونم کتاب ها چی بودن؟
    پاسخ:
    چه کنجکاوی خوبی
    کتابای تغذیه و فیزیولوزی و بیوشیمی و زبان و جزوات دانشگاهیم و کتابای تست ارشد!
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • ای وای:-(
    خداروشکر که تنتون سلامته
    پاسخ:
    هیچی تن سالم نمیشه :)
    یاد استخر خونه ی داداشم افتادم !
    باز خوبه شما همسایه ها اومده بودند کمکتون !
    اینا دو نفری دبه دبه آب رو جمع کرده بودند و باقی داستان


    سلام 
    خدا بهتون صبر بده انصافا خیلی سخته :|

    اگر میتونی ولی کمدها رو با استفاده از وسیله گرمایشی برقی کاملا خشک کن که دفعه دیگه کپک نزنه !
    قالی تون هم  ببر قالی شویی بشورن بعدم همونجا خشک کنن که دیگه کپک نزنه.


    پاسخ:
    تمهیداتی اندیشیدیم
    قالی رو که یه تیکشو شستیم و بقیشو شامپو فرش میزنیم
    کمدارو هم که کپک زدایی کردم با استفاده از سفید کننده و آب که دستورشو از توی اینترنت خوندم و موثر بود
  • آشنای غریب
  • پس برا همینه که یه مدت نیستین؟

    پاسخ:
    نه فقط این
    حضورم کلا کمتر شده ولی سعی میکنم بیشتر باشم
  • جناب منزوی
  • یکی از معایب خانه های آپارتمانی همینه، امیدوارم مشکلتون حل بشه
    پاسخ:
    مثلا انتظار نداشتیم طبقه چهارمو آب بگیره!
  • قاسم صفایی نژاد
  • یه بار هم گاز خونه ما قطع شده بود کل ساختمون. از شرکت گاز که اومدن درست کردن، شیرها رو بسته بودن. من که رسیدم خونه رفتم شیر گاز خونمون رو باز کردم از داخل پارکینگ، دیدم تمام واحدها شیر گاز رو باز کردن به جز یکی از واحدها که یه پیرمرد تنها زندگی میکنه. گفتم بنده خدا پیرمرد هست و حتما نمیدونه و الان شیر گاز خونه اش بسته است و حتما آب گرم هم نداره. براش باز کردم و رفتم خونه بابام اینا که تا خونه خودمون دو دقیقه راهه. برای بابام تعریف کردم. بابام گفت برو شیر گازش رو ببند. شاید خونه نباشه و شیر اجاق گازش هم باز باشه و الان کل خونه اش رو گاز میگیره و میاد یه کلید برق میزنه و فاتحه! سریع برگشتم و شیر گاز رو بستم که خودش باز کنه وگرنه شاید یه فاجعه‌ای هم خدای نکرده اینجا رخ میداد!
    بالای سه ماهه عروسی کردین؟ پس چرا صدات درنمیاد؟! :))
    مبارکه عروس خانم :*
    الهی تا آخر عمر درکنار هم خوشبخت باشید ^_^
    سلام عروس
    بعد سه ماه...
    ای واااااااااای! خیلی سخته گفتن این جمله که فدای سرت... ولی فدای سرتون
    حتماً یه بلای بدتر از سرتون رفع شده.
    خدا برای کسی پیش نیاره، ولی خواهر یکی از دوستام بود که یکسال بعد عروسی‌اش، واحد بغلی‌شون آتیش گرفت و اکثر وسایل اینا، خصوصاً اتاق خوابش سوخت... یه فاجعه‌ای بود دیگه...
    یعنی تا مدت‌ها تو شوک بودن تا خودشون رو جمع و جور کردن.فکر می‌کنم آب، خیلی باز بهتر از آتیشه...
    پاسخ:
    سلااااام :)

    اخی چقدر بد... خدارو شکر که اتفاق بدتری واسمون نیفتاده
    بیچاره... نوعروس...
  • خرید سیم کارت همراه اول
  • وای چه کابوسی بوده!!!!!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی