زیزیگلو

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر...

ای خدایی که خالق خرسی
بنده را آفریده ای مرسی!

پیام های کوتاه
  • ۲۳ مهر ۹۳ , ۱۹:۲۱
    :)
بایگانی

۵۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

کسانی که همیشه در یادم خواهند ماند

يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۵ ق.ظ

یه آقایی هست به اسم نادری، 

تاسیساتی خوابگاه و  دانشگاهه.اگه لوله ای بترکه یا سینک آبش نره پایین یا لوله ی هود کنده باشه یا تختامون صدا بده یا موش بیاد تو خوابگاه، یا آبراه کف آشپزخونه بگیره یا دوش لامپ حمومو خیس کنه (اینا همه اتفاقاتی بود که ترم پیش واسمون افتاد!)ترتیب کارشو میده

یه بار اومده بود تو سوئیتمون، واسش شربت درست کردم.از اون موقع منو یادش مونده. هر موقع میبینه منو، سلام میکنه و یه لبخند تحویلم میده.البته من خودم پیش دستی میکنم و بش سلام میکنم، از بس که من با ادبم!!

تو خیابون داشتیم میگشتیم(همینجا، نه اونجا!) یه آقایی سوار موتور بود، عین آقای نادری تند میرفت و لباساش باد میخورد.یادش افتادم!

من اگه واسه هیشکی دلم تنگ نشه واسه آشپزمونو آقای نادری قطعا دلم تنگ میشه.


+بعضی وقتا کسایی که نقش پررنگی توی زندگیت ندارن، باعث دلتنگیت میشن...بدون اینکه خودشون بدونن...

  • . زیزیگلو

بلاگ هم اشکال داره،چی فک کردین؟!

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۰۴ ب.ظ

یکی از بدی های بلاگ میدونین چیه؟!

اینه که اگه پست پیامکی بذاری،چون به هر دوتا وبت یه شماره موبایل دادی،

پستت روی هر دوتا وبت قرار میگیره :)

+الان مشخصه ما نتمون وصل شده یا بیشتر توضیح بدم؟!

+همینجوری گفتم باو! هی نیاین بگین وب جدید داری؟نداری؟!!

  • . زیزیگلو

اصلا فقط تو بخوان!

شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ق.ظ

خواننده های زیادی را عاشقم، ولی فقط حرفای علی لهراسبی را باور میکنم

بقیه ی خواننده ها دورغگو ان


+مخصوصا اونجا که میگه:

"به خدا دل منم معنی تو و عشقتو میفهمه"

  • . زیزیگلو

اختیارم جبریست...

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ

میتوانستم فراموشت کنم اما نشد!

زندگی یعنی همین؛جبری،به نام اختیار

  • . زیزیگلو

ماسک خیار و آب سبز بدرنگ

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ق.ظ

یه خیار رنده کردم رفتم جلو آینه و شروع کردم به چسبوندنش روی پوستم (به قول یکی از بچه ها که میگفت خیلی خوب چمن کاری میکنی!!)

مامانم میبینه،میگم بیا تا برات ماسک خیار بزنم،مااااه!

میگه نه نمیخوام. میگم بیا پوستت عالی میشه بیا 

میگم از اون آب سبز بدرنگ عمرا بزارم بزنی رو پوستم! ولم کن میخوام وضو بگیرم!

میگم وضو بگیر از این آب خیار بزنم رو پوستت باهاش نماز بخون خدا هواتو داره،پوستت عالی میشه!


+فرار کرد :|

  • . زیزیگلو

حواسم نیست...

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ

انقد فکرت مشغول باشه که توی قنوت،سوره ی حمد بخونی...

+تازه داشتم سوره ی توحید رو هم بعدش میخوندم که وسطای توحید متوجه شدم قنوته :|

  • . زیزیگلو

آی دونت هو نت!

پنجشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۵۸ ق.ظ

همه جمع میشوند دور هم و حرف های یک من دو غاز میزنند آنجا! کم و بیش حرف درستی میشنوی ازشان! کلهم اجمعین معتادند اصن!

رنگ سبز وسوسه کننده اش میرود در حافظه ی تصویری ات ثبت میشود و به مثال بیت "سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل/بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران" بیرون نمی آید!

وتا میایی بنشینی عین بچه ی آدم دوکلمه درس بخوانی خیر سرت،هی آن گردی سبز رنگ وسوسه کننده می آید جلوی چشمانت و میگوید: بیا منو چک کن،بیا منو چک کن!

بعد 1 دقیقه که مینشینی و رسیدگی میکنی به امور،دیگر آیا ول کن است؟! 1 دقیقه نشستن مساوی است با حداقل 8ساعت بعد پاشدن!

حالا این که هیچ،کار از آنجا سخت تر میشود و امور از آنجا بیخ پیدا میکند که تو بشوی مدیر! یک مدیر با هیچ مقدار درآمد و از 24 ساعت،28/5 کار!

یعنی اصلا شک نکنید این کار آمریکا و اسرائیل است! 

بعد هی شارژ نت ایرانسلت تمام شود و تو هی هر ماه ایرانسل را پولدار تر از ماه بعد بیابی، هی حجم اینترنت خانه را تمام کنی و کمر وای فای بیچاره را بشکنی و صدای اهل بیت بلند شود که وات آر یو دویینگ؟ سی آس تراس پیلیز!

و تو بگویی من یک مدیر جنتلمنم! و مادرت هی پا بشود الکی مثلا برود پز تو را جلوی فک و فامیلی که دارین بدهد و بگوید فرزند دلبندم مدیر است؟!

در اینجا مفتخرم بیتی را بخوانم در این باره " شتر در خواب بیند پنبه دانه/گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه"

+البته من مدیریت هیچگونه گروهی را بر عهده ندارم.کلی گفتم.همگانی مثلا!

+مامان تهدید کرده بود گوشی من،خواهرم و بابا را خواهد گرفت! که هی در واتس اپ و نت نچرخیم و بیاییم بنشینیم دور هم به گفت و گو و بحث و تبادل نظر

الان نتمان قطع شده و آرزوی مامان برآورده گشته و شادمان است!

+نت قطع شد،رفتم با خانواده ام کمی بیشتر آشنا شوم، آدمهای خوبی به نظر میرسند ؛)


+یه خرده حتی،نگران نشدین من یه روزه خبری ازم نیست کجام؟! :/ 
اگه دور از جون میمردم چی؟! :|
خودم نگران خودم شدم!
  • . زیزیگلو

نصف شب ها در زیر زمین نمانید

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ

دیشب ساعت حدودا 4/30 نه با خودکار البته ،که بامداد!!!خواهرم توی

واتس اپ pm داده بیا پایین...بدووووو

من بالا بودم،

رفتم میبینم اسیر چنگال یه مارمولکه تو زیر زمین! اونم به چه بزرگی!!

حالا من بدو،مارمولک بدو!

کشتمش!  :)

درحالی که محتویات معده ش ریخته بود بیرون و زبونش هم البته! جاش

هم مونده رو دیوار :|


+آیکون زیزیگلو در حالی که بازو گرفته!

خواهرم میترسید با کلی جیغ جیغ از یه لندی و از دور ازش عکس گرفت :|

سعی کردم با کلی افکت درستش کنم تا مفیوض بشین :)

  • . زیزیگلو

ایمیل بزنید:)

سه شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۰۲ ق.ظ


آیا شما مسلمانید و میخواهید ثواب کنید؟

آیا خوشحال کردن دیگران برایتان مهم است؟

 آیا میخواهید من را خوشحال کنید و راهش را بلد نیستید؟

به من ایمیل بزنید!!

تاکنون هیچ گونه ایمیلی حتی یه نصفه نیمه در سال 93 دریافت ننموده و اینجانب دچار افسردگی و خمودی گشته ام!

آیا میدانید به عنوان اولین نفرات ایمیل زننده به من در سال 94،تا پایان عمر اسم شما در ذهن اینجانب ثبت گردیده و غیر قابل دیلیت میباشد؟!

آیا میدانید روزی 964637736بار inbox ایمیلم را جهت دریافت ایمیل جدید چک میکنم؟!


+یک نوع مرض است درواقع!

  • . زیزیگلو

معظلی به نام دست دادن(2)

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۹ ب.ظ
  • . زیزیگلو

جنگ ایران و آلمان(1)

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ
  • . زیزیگلو

سوتی های خودم کم بود...!

دوشنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۸ ق.ظ

تو ماشین،امشب،از کنار یه خونه گذشتیم و آبجی کوچیکه یه خانومی رو دید...

آبجی کوچیکه: مامان،مااااامان...

این مامان مبیناس.حامله س.میخواد پسری دربیاره!


+من کف ماشین هلیکوپتری میزدم از خنده،اونم سایلنت! :))

  • . زیزیگلو

پست ثابت

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

 وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا


 +هر که تقوای الهی پیشه کند [از خدا پروا کند] براى او راه بیرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى‏] پدید آرد.

  • . زیزیگلو

حس هیچی نیست

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

امروز خیلی جمعه بود

+حتی حوصله ی بیرون رفتن هم نداشتم.ترجیح دادم خونه بمونم

+آدم بعضی روزا نمیدونه اصن چه مرگشه

دلت میخواد نه جایی بری نه کسی رو ببینی.از جمع فرار میکنی.حوصله ی هیچ چیز و هیچکس رو نداری و خودت از همه کلافه تری...

  • . زیزیگلو

عیدی

يكشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ

رفتیم عید دیدنی مثلا!

من تو اتاق دخترخاله هام بودم،خاله عیدیمو داده بود به خواهر کوچیکه

بعد نمیدادش بهم! مامان بابا هم شوخی شوخی ازش طرفداری میکردن و میخندیدن بهم :|

رفتیم خیلی شیک و مجلسی صله ی ارحام مفصلی به جا آوردیم و شب موقع برگشت یه جنگ جهانی سوم تو ماشین راه انداختم!

+بابا میگه خب ول کن من خودم جای عیدی بهت پول میدم.

میگم نه من عیدی خودمو میخوام!

+درسته ته تغاریه ولی حق نداره حق بچه بزرگه رو ضایع کنه!


+ستاندمش :)

(نیاین بگین فقط زورت به بچه میرسه که انگری برد میشم!)

  • . زیزیگلو

به به چه هوای خنک و دل انگیزی :)

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۲۷ ق.ظ

اگه یه نفر بعد از تحویل سال بره حمام،تا آخر سال کثیفه؟!

+خودم هیچی،بیچاره از دور و وری هام! :))

  • . زیزیگلو

1394 هجری شمسی

شنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ق.ظ

+خب دیگه!  عیدتون خیلی خیلی مبارک :)

  • . زیزیگلو